علامت (برند) به عنوان تعهد

 در ابن مقاله تئوری علامت (برند) به عنوان تعهد ،تئوری قرارداد گرایی روابط تولید کننده مصرف کننده در قانون علائم تجاری(برند) توجیهی از دکترین اصلی علائم تجاری همچون دیدگاه نتیجه گرایی ارائه می دهد. برای این منظور نقض سنتی علامت تجاری را در  نظر بگیرید. به موجب تعریف سنتی از قانون علامت تجاری(برند)، نقض علامت عبارت است از معرفی نادرست کالای خود به جای کالای دیگری یا به عبارتی گمراهی در زمان فروش دربارۀ مبدأ کالا و خدمات. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که از دیدگاه قراردادگرایی، تولیدکننده ای که از یک علامت تجاری (برند)بر روی کالاهای خود استفاده می کند تا مصرف کنندگان را با این تصور که کالاها را در واقع تولید کننده دیگری تولید کرده، گمراه کند. دقیقاً چه فعل نادرستی محسوب می شود. آیا قرارداد گرایی به عنوان بخشی از مکتب وظیفه گرایی دیدگاهی متفاوت از مکتب نتیجه گرایی ارائه می دهد؟

نتیجه گراها (همانطور که بعداً به طور مبسوط شرح داده خواهد شد) این مشکل را از طریق تئوری هزینه جستجو توجیه می کند. اگر معرفی نادرست کالای خود به جای کالای دیگری مجاز باشد یعنی اگر علامتی که به عنوان شناساگر مبدأ که توسط یک تولیدکننده استفاده می شود، می توانست توسط سایر رقبا در مورد همان کالا استفاده شود مصرف کنندگان در مورد ویژگی ها و کیفیات پنهان محصولی که حاوی علامت است، گمراه می شدند. مصرف کننده ممکن است کالای تقلبی تولید کننده A را با این ذهنیت که کالای با کیفیت تولید کننده B را انتخاب کرده، خریداری کند و از این رو متحمل ضرری به میزان ارزش تفاوت کیفیت دو محصول شود. علاوه بر این، با توجه به اینکه تولید کنندگان به نسبت مصرف کنندگان، اطلاعات بیشتری در مورد کیفیت پنهان محصول دارند، اگر منعی برای معرفی نادرست کالای خود به جای کالای دیگری وجود نداشته باشد، این مصرف کننده است که باید مسئولیت جستجوی اطلاعات را بر عهده بگیرد تا از ورود ضرری که باعث افزایش هزینه معاملاتی به جهت عدم جمع آوری و انتشار اطلاعات و در نتیجه کاهش رفاه اجتماعی می شود، جلوگیری کند.

ایرادی که قراردادگرایان به تحلیل نتیجه گرایان وارد می آورند، عدم توجه به ارتباط بین کیفیت و محصول است. با توجه به تعریف نقض علامت تجاری، هر استفاده-ای از یک علامت تجاری که احتمال برود که موجبات گمراهی مصرف کننده را فراهم کند، نقض محسوب می شود. اخیراً در دادگاههای برخی ایالات در ایالات متحده (حوزه قضایی دوم به عنوان معتبرترین دادگاه قانون علائم تجاری) ارتباط کیفیت نسبی محصول با مسئله احتمال گمراهی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. در حالی که توجیه این ارتباط از طریق هزینه جستجو دشوار است. بنابه استدلال این دادگاه، هرچه کیفیت کالای خوانده به کیفیت کالای خواهان نزدیک تر باشد، احتمال اینکه خوانده مسئول نقض شناخته شود، بیشتر خواهد بود. البته اگر به رویکرد این دادگاه معتقد نباشیم، این مسئله قابل تردید نیست که وجود اختلاف در کیفیت، در صورت تحقق گمراهی می تواند باعث ورود آسیب بیشتری شود. توجیه اخیر دادگاه مذکور را رد می کنند با این استدلال که این بحث بیشتر از تعیین مسئولیت به بحث تعیین جبران خسارت خاص مربوط می شوند.

به اعتقاد جرمی شف این نگاه از زاویه کیفیت محصمول، دقیقاً برخلاف چیزی است که اگر اعتقاد داشته باشیم که مسئولین نقض علائم تجاری برای کاهش هزینه جستجو تعبیه شده، انتظار داریم. شف اینگونه استدلال می کند که همه استفاده های رقبا از علامت تجاری واقعاً برای انتقال مؤثر اطلاعات در مورد کیفیت کالا و خدمات به مصرف کننده باشد، پس باید استفاده رقبا از علائم مشهور را در جایی که اطلاعات دقیقی در مورد کالای صاحب علامت مشهور به مصرف کننده می دهد، تشویق یا حداقل توجیه کنیم. بنابراین، هر چه کیفیت پنهان محصولات به هم نزدیکتر باشد، جای بحث برای اینکه تئوری هزینه جستجو می تواند مسئولیت را توجیه کند یا نه، بیشتر می شود. به اعتقاد شف نظرات مخالف این عقیده، صرفاً دوباره کاری بی فایده هزینه جستجو را تشویق می کنند. از یک طرف، ممکن است سایر رقبا را وادار کند که سرمایه شان را در جهت ایجاد یک منبع زائد از سرمایه اطلاعاتی به کار بگیرند.

از طرف دیگر، ممکن است مصرف کنندگان را وادار کند که خود هزینه جستجوی اضافی شناسایی یک جایگزین مناسب برای محصولات دارنده علامت را متحمل شوند. علاوه بر این یک دیدگاه نتیجه گرایی این تفکر را می قبولاند که استفاده از علامت توسط رقبایی که کالا را با کیفیت بالاتری تولید می کند، ارزش علامت را به نفع دارنده اصلی علامت افزایش می دهد.و ارزش تئوری علامت (برند) به عنوان تعهد بیشتر احساس می شود.

در ارتباط با تئوری علامت (برند) به عنوان تعهد توجیهاتی هم که از سوی طرفداران مکتب نتیجه گرایی برای نقش کیفیت محصول در تحلیل نقض ارائه می شود، هیچ کدام با تئوری نتیجه گرایی همخانی ندارند. به عنوان مثال استدلال شده که جلوگیری از کیفیت مشابه کالا و خدمات به عنوان دلیلی برای اثبات نقض علامت قابل توجیه است، چرا که کیفیت حال تضمینی برای کیفیت آینده نیست. به نظر می رسد با وجود اینکه این استدلال با تئوری نتیجه گرایی همخوانی دارد، اما به خواهانی که متحمل هیچ ضرری نشده این حق را نمی دهد که علیه خوانده ای که ممکن است باعث ورود ضرر بشود یا نشود، طرح دعوا کند. به علاوه، این استدلال بیشتر از آنکه محصول مکتب نتیجه گرایی باشد از نظریه کار لاک نشأت می گیرد، چون در این استدلال به حقی که دارنده علامت برای کنترل حسن شهرتی که در نتیجه یک تجارت موفق به دست آورده، توجه دارد نه به کاهش هزینه جستجو یا حفظ انگیزه.

خلاصه آنکه منع هایی در مکتب نتیجه گرایی برای توجیه این ویژگی های اساسی که زمینه اصلی دکترین علامت تجاری(برند) را تشکیل می دهند، وجود دارد. در حالی که بنا به ادعای شف، رویدگر قراردادگرایی با چنین مشکلاتی مواجه نیست. چرا که رویکرد قراردادگرایی جلوگیری از معرفی نادرست کالای خود به جای کالای دیگران را براساس رابطه ای که بین تولید کننده (خوانده) و مصرف کنندگان وجود دارد و احترام متقابل آنها برای استقلال یکدیگر، تحلیل می کند. در جایی که سایر تولیدکنندگان از علامت تجاری (برند)صاحب علامت استفاده می کنند و مصرف کننده کالا با تصور اینکه کالا توسط تولید کننده اصلی تولید شده، آن را خریداری می کنند، بازهم بحث علامت (برند) به عنوان تعهد است و احتمالاً سایر تولید کنندگان، متهم به نقض یک یا چند اصول اخلاقی شده اند که در دیدگاه قراردادگرایی مد نظر قرار می گیرد.

در وضعیتی که کالا و خدمات شرکت B که از علامت شرکت A استفاده کرده پایین تر از کیفیت شرکت A باست، شرکت B  به عنوان استفاده کننده از علامت دیگری اصل M در اسکانلون را نقض کرده است. یعنی شرکت B باعث شده مصرف کننده عملی را انجام دهد خریدن محصول شرکت B به جای محصول شرکت A که در صورتی که از واقعیت ماجرا اطلاع داشت، آن عمل را انجام نمی داد. مصرف کننده با این توقع محصول شرکت B را انتخاب کرده که محصولی مطابق شرکت A را خریداری کرده، در حالی که در واقعیت توقعش برآورده نشده، پس مصرف کننده ضرر کرده است.

چه بسا هدف مصرف کننده از خرید مصحول شرکت A، صرفاً کیفیتی که شرکت A عرصه می کند، نباشد. شاید قصد داشته از شرکت A محصولاتش را تهیه کند  چه به دلیل کیفیت پنهان محصول یا به هر دلیل درونی دیگر- و اگر مصرف کننده به انتخاب خود اطمینان نداشته باشد، محصول را خریداری نمی کند. در چنین شرایطی گفته می-شود که شرکت B به عنوان استفاده کننده از علامت، اصل وفاداری در اسکانلون را نقض کرده است. آنچه در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که این نتیجه به هیچ نحوی بستگی به کیفیت واقعی محصول شرکت B ندارد و صرفاً به احترام بر استقلال مصرف کننده و ارزش اخلاقی قدرت انتخاب مصرف کننده ارتباط دارد.

اصل وفاداری برخلاف اصل قبلی در اسکانلون، با تحویل چیزی با ارزش یا کیفیت معادل جبران نمی شود. اگر مصرف کننده فقط بخواهد از محصولات شرکت A خریداری کند، شرکت B (در صورت آگاهی از خواسته مصرف کننده) نمی تواند از خودش در برابر تحویل محصول شرکت خودش به جای محصول شرکت A، با این توجیه که کیفیت هر دو یکسان است، دفاع کند. در این دیدگاه، استفاده از علامت (برند) به عنوان تعهد است. تضمینی مربوط به ماهیت کالا، که عرضه کننده محصول باید به آن عمل کند، مگر اینکه مصرف کننده صراحتاً او را مبرا کرده باشد. جایگزین کالای تولید کننده ثالث، احترام به مصرفکننده را برآورده نمی کند و احترام به حق مبنی بر استقلال مصرف کننده در تصمیم گیری به خرید  آنطور که از نظر مصرف کننده انتخاب بهینه محسوب می شود محقق نشده است در حالیکه در ازایش قضاوت استفاده کننده از علامت (یا دادگاه) جایگزین شده است. بدین معنا که استفاده کننده از علامت (یا دادگاه) است که تصمیم می گیرید که مصرف کننده باید از چیزی که دریافت کرده، رضایت داشته باشد یا خیر. با توجه به آنچه بیان شد به نظر می رسد دیدگاه علامت تجاری به مثابه تعهد در مواردی از نقض نسبت به تئوری هزینه جستجوی نتیجه گراها، توجیه قابل قبول تری درخصوص کیفیت محصول ارائه می دهد.

نظام های حمایتی طرح صنعتی

طرح های صنعتی  و نظام های حمایتی طرح صنعتی در معنای عام کلمه با توجه به ویژگی دوگانه ای که دارند (ترکیبی از صنعت و هنر)، در قالب نظام های مختلفی می تواند قابل حمایت باشد. به عبارت دیگر برای حمایت از طرح های صنعتی بر خلاف علائم و اختراعات ابزارها و ساز و کارهای مختلفی در قوانین ملی کشورها پیش بینی شده است که در این قسمت از بحث به ساز و کارهای قانونی مهمی که برای حمایت از طرح های صنعتی وجود دارد می پردازیم.
نظام مالکیت ادبی و هنری
در تعدادی از کشورها طرح های صنعتی به موجب نظام مالکیت ادبی و هنری یا کپی رایت حمایت می شوند. این نظام حمایتی در برخی از کشورها همزمان با قانون طرح های صنعتی و بصورت نظام مرکب قابل اعمال است و در تعدادی از کشورها نیز این دو شکل حمایتی نه بصورت مرکب و همزمان بلکه بطور مستقل و جدای از یکدیگر قابل اعمال می باشند.
البته همانطور که میدانیم حمایت از طرح های صنعتی در قالب نظام مالکیت ادبی و هنری یا طرح صنعتی هر کدام دارای ویژگی ها و مختصات منحصر به فرد هستند که در ذیل به برخی از ویژگی های مهم حمایت از طرح صنعتی در قالب نظام مالکیت ادبی و هنری می پردازیم:
1. برای حمایت از طرح صنعتی در قالب نظام مالکیت ادبی و هنری اصولاً نیازی به ثبت وجود ندارد و صرفاً در برخی از کشورها، محلی برای تودیع آثار وجود دارد که با سپردن طرح در آن محل ها طراح موفق به اخذ گواهی مربوط می گردد.
2. مدت حمایت در نظام مالکیت ادبی و هنری در بسیاری از کشورها 50 سال یا 70 سال بعد از فوت پدید اورنده است.
3. در نظام مالکیت ادبی و هنری مدعی نقض خود باید ثابت کند اثری که مدعی است حقوق وی را نقض کرده است، از تکثیر مستقیم یا غیرمستقیم اثر وی ایجاده شده است که طبق قانون کپی رایت حمایت می شود.
4. در نظام مالکیت ادبی و هنری و با توجه به ویژگی های اساسی این نظام اصولاً نمی توان همه طرح ها را تحت پوشش قرار داد.
5. با توجه به اینکه برای حمایت از طرح در قالب نظام مالکیت ادبی و هنری نیازی به ثبت اثر وجود ندارد لذا هزینه حمایت از طرح در این نظام در مقایسه با نظام خاص به مراتب کمتر است. البته در برخی از کشورها تودیع اثر و اخذ گواهی مربوط نیازمند پرداخت هزینه است.
6. حقی که با حمایت از طرح در قالب نظام مالکیت ادبی و هنری عاید صاحب طرح می شود در مقایسه با حقی که با حمایت از طرح صنعتی در نظام خاص نصیب طراح می گردد به مراتب ضعیف تر است؛ زیرا حق ناشی از حمایت از طرح صنعتی در قالب نظام خاص، حقی مطلق است که یکی از آثار مهم آن در حوزه نقض حق می باشد بدین توضیح که به عنوان مثال اعم از اینکه نسخه برداری عمدی صورت بگیرد یا غیر عمدی، نقض حق صورت گرفته و قابل پیگیری است.
7. یکی از شرایط مهم حمایت از طرح در قالب نظام مالکیت ادبی و هنری این است که طرح مورد درخواست حمایت اصیل باشد؛ یعنی طرح نشأت گرفته از طراح آن باشد و از طرح دیگری تقلید نشده باشد. اصولاً این شرط با شرط جدید بودن که از جمله شرایط مهم برای حمایت از طرح در قالب نظام خاص است متفاوت می باشد.
8. گواهی که با ثبت طرح صنعتی در قالب نظام خاص اعطاء می شود می تواند در اثبات نقض حق توسط طراح و حتی اثبات تعلق طرح به وی در صورت تعارض نقش بسزایی داشته باشد. به عبارت دیگر، اثر ثبت اثر اثباتی است و برای احقاق حق طراح تأثیر بسزایی دارد.
9. در برخی از کشورها این اجازه به صاحبان طرح داده شده است که بعد از انقضای مدت حمایت از طرح های صنعتی بتوانند طرح را در قالب نظام مالکیت ادبی و هنری حمایت کنند.
10. با توجه به شرایط حمایت از حق مؤلف باید گفت که طرح در صورتی می تواند در این نظام قابل حمایت باشد که ایدۀ صرف نباشد و در یک پایگاه مادی قابلیت تجلی و نمود داشته باشد.

نظام خاصدر بسیاری از کشورها از جمله در ایران طرح صنعتی در قالب نظام خاص مورد حمایت قرار می گیرد. در این نظام طرح صنعتی در چارچوب قوانین و مقررات خاص و از طریق ثبت در ادارات ذیربط مورد حمایت قرار میگیرد. البته همانطور که قبلاً گفتیم ممکن است در برخی قوانین ملی کشورها، نظام خاص همزمان و بصورت مرکب با نظام مالکیت ادبی و هنری برای حمایت از طرح مورد استفاده قرار گیرد. از جمله شرایط مهم برای استفاده از مزایای این نظام این است که طرح مورد درخواست ثبت، جدید و یا احداقل اصیل باشد.

حمایت از طرح در قالب نظام خاص (قانون طرح های صنعتی) معمولاً دارای ویژگی های به شرح زیر است:
1. با توجه به اینکه یکی از شرایط مهم حمایت از طرح صنعتی در قالب نظام خاص این است که طرح مورد درخواست حمایت جدید باشد بنابراین طرح مورد نظر بطور کلی باید قبل از انتشار یا استفاده عمومی در جهان یا حداقل در کشوری که حمایت در آن ادعا می شود، به ثبت برسد.
2. گواهی نامه ای که با ثبت طرح در قالب نظام خاص اعطاء می شود معمولاً در موارد نقض حق می تواند مستند مهمی برای اثبات حق باشد؛ زیرا حمایت در قالب قانون طرح های صنعتی، براساس و پایه محکمی است برای اجرای حقوق انحصاری که با ثبت طرح در این نظام نصیب طراح می گردد.
3. مدت حمایت از طرح صنعتی در قالب نظام خاص به طور کلی بین 10 و 25 سال است.
4. همانطور که در قسمت قبل توضیح دادیم حقی که با ثبت یک طرح صنعتی در قالب نظام خاص اعطاء می شود، حقی است مطلق به این معنا که برای تحقق نقض حق نیازی نیست که نقض به صورت عمدی باشد. نقض غیر عمدی هم در این نظام قابل پیگیری است.
5. ثبت طرح در قالب نظام خاص مستلزم صرف هزینه و زمان زیادی است. استفاده زا خدمات وکیل هم در این نظام می تواند هزینه های ثبت را افزایش دهد.
6. حمایتی که با ثبت طرح در نظام خاص نصیب می شود، به ویژه در مقایسه با نظام مالکیت ادبی و هنری حمایت قوی تر است

ضرورت ثبت و حمایت از طرح صنعتی

در عصر حاضر که به دهکده کوچک نیز شهرت دارد قدرت اینترنت و خبر داشتن از دنیای پیرامون و قدرت روز افزون و پیشرفت آن همانطور که در فرایند سودآوری و تبلیغات مؤثر است به همان میزان هم اگر طبق اصول و قواعدی پیش نرویم خطرناک است.یکی از این کارکردها در زمینه ثبت حقوقی و ماکیت معنوی تولیدات ما هستند. ضرورت ثبت و حمایت از طرح صنعتی برای صاحبان طرح بویژه بنگاه ها می تواند فواید و آثار زیادی داشته باشد که به مهمترین آنها به شرح زیر اشاره می گردد:
1. همانطور که در مباحث قبلی توضیح داده شد، طرح صنعتی چون محصول را برای مشتریان جذاب می کند باعث می شود که مصرف کنندگان انگیزه زیادی برای انتخاب محصول بویژه در بین محصولات مشابه داشته باشند و این امر ارزش یک محصول را با توجه به افزایش تقاضا برای آن محصول بیشتر می کند.
با توجه به مراتب فوق روشن است که ضرورت ثبت و حمایت از طرح صنعتی باید از جمله بخش مهم و قابل توجه راهبردهای کسب وکار هر طراح یا تولید کننده باشد.
2. حمایت از یک طرح در قالب ساز و کارهای حقوقی موجود از جمله ثبت آن می تواند از تقلید و نسخه برداری غیرمجاز آن توسط رقبا جلوگیری کند و این امر باعث می شود که موضع رقابتی طراح یا صاحب محصول تقویت گردد.
3. طراحی و تبلور ان روی کالا لازمه اش سرمایه ذاری و صرف هزینه است که حمایت و ثبت طرح صنعتی می تواند موجب برگشت مطلوب سرمایه گذاری شود و نیز درآمد بیشتری را برای صاحبان طرح و کالاهای مربوط تأمین و تضمین می نماید.
4. طرح های صنعتی مانند سایر مصادیق مالکیت صنعتی دارایی های تجاری هستند که می توانند ارزش یک بنگاه و محصولات و کالاهای ان را افزایش دهند. بطور کلی هرچه موفقیت و جذابیت یک طرح برای مشتری و مصرف کنندگان بیشتر باشدارزش آن برای شرکت بیشتر خواهد بود.
5. طرح های صنعتی، همانند سایر مصادیق مالکیت صنعتی همانطور که در مباحث مربوط خواهیم دید می توانند، مقابل دریافت مبلغی به دیگران واگذار شوند و یا اینکه صاحبان طرح صنعتی می توانند اجازه بهره برداری از آنها را به دیگران بدهند و از این راه علاوه بر ورود به بازارهای رقابتی، کسب درآمد نیز نمایند.
6. ضرورت ثبت و حمایت از طرح صنعتی، رقابت سالم و عادلانه و فعالیت صادقانه تجاری را تشویق می کند، که نتیجه آن می تواند به نوبه خود، تولید طیف وسیعی از محصولات را که از نظر زیبائی شناختی جذاب هستند ارتقاء دهد.
طرح صنعتی و حقوق مالکیت معنوی
حقوق مالکیت معنوی در معنای وسیع کلمه عبارتست از حقوق ناشی از آفرینش ها و خلاقیت های فکری در زمینه های علمی، صنعتی، ادبی و هنری.
به طور سنتی حقوق مالکیت معنوی به دو شاخه اصلی حقوق مالکیت صنعتی و حق مولف یا حق کپی برداری تقسیم می شود.
غرض از مالکیت صنعتی همانطور که در کنوانسیون پاریس برای حمایت مالکیت صنعتی آمده است مفهوم عام آن است و این مفهوم نه تنها بر صنعت و بازرگانی به معنای اخص اطلاق می شود، بلکه بر رشته های صنایع کشاورزی و استخراجی و کلیه محصولات مصنوعی یا طبیعی از قبیل انواع برگ توتون، میوه، دام، گل و مواد معدنی و آبهای معدنی و آرد و دانه نیز شمول دارد.
با توجه به توضیحات فوق، مالکیت صنعتی مجموعه حقوقی را مشخص می کند که هدف آن این است که یک شخص یا یک گروه اعم از حقیقی یا حقوقی بتواند با اطمینان خاطر از تعرض دیگران، به امر تجارت یا صنعت اشتغال داشته و از هرگونه تجاوز از ناحیه اشخاص ثالث مصون و محفوظ باشد. به عبارت دیگر، حقوق مالکیت صنعتی، حقوقی است که هدف از آن، حمایت از فکر و ابتکار یک شخص در برابر اشخاص ثالث و دادن انحصار بهره برداری از نتیجه فکر و ابتکار به صاحب یا مالک آن در اکثر موارد برای مدت معین است.
به عبارت دیگر حقوق مالکیت صنعتی، از آفرینش و خلاقیت های فکری انسان در حوزه صنعت به معنای عام کلمه حمایت می کند.
حق مولف یا کپی رایت برای مؤلفان و سایر آفرینندگان آثار ادبی و هنری حقوق خاصی را قائل می شود تا آنان بتوانند در مدت زمان معین اجازه بهره برداری از آثار خود را به دیگران بدهند یا بهره برداری از آن را ممنوع سازند. کپی رایت در معنای وسیع کلمه شامل حقوق جانبی نیز می گردد. به طور خلاصه حق مولف یا حقوق مالکیت ادبی و هنری از آفرینش ها و خلاقیت های فکری انسان در حوزه ادبی و هنری حمایت می کند.
در رابطه با حقوق جانبی ذکر این نکته لازم است که علاوه بر حمایت از آثار ادبی و هنری که ثمرات آفرینش های فکری می باشند، بسیاری از قوانین ملی از گروههای خاصی که فعالیت آنهادر زمینه فرهنگ، ایجاد سرگرمی و رسانه های گروهی نقش بسزایی دارد، تحت عنوان حقوق مرتبط یا حقوق مجاور یا کپی رایت حمایت به عمل می آورند و معاهدات متعددی در زمینه حمایت بین المللی از این حقوق به تصویب رسیده است.
ماده 2 کنوانسیون پاریس برای حمایت مالکیت صنعتی، مالکیت صنعتی را شامل اختراعات، طرح های صنعتی، علائم تجاری(برند)، علائم خدماتی، نام های تجاری، طرح ها، نشانه های منبع، اسامی مبدأ و حمایت در برابر رقابت های نامشروع دانسته است.
با توجه به مجموع مراتب فوق الاشعار روشن است که طرح-های صنعتی از جمله مصادیق حقوق مالکیت صنعتی هستند؛ زیرا در کنوانسیون پاریس که در مقام حمایت از مصادیق مالکیت صنعتی است، طرح صنعتی به عنوان یکی از زیر مجموعه های حقوق مالکیت صنعتی آمده است.

بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت

اهمیت بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت حق ثبت برند برای جوامع امروزی بی بدیل و اثبات شده است. چرا که یکی از راه های حمایتی از عرضه کالاست اما وقتی این حق توسط افرادی بخاطر شهرت کالایی مورد سوء استفاده قرار می گیرد وجه حمایتی و قانونی ثبت یا عدم ثبت کالایی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. در واقع در جوامع امروزی قدرت تبلیغات غیر قابل انکار می باشد اما تصور کنید فرد یا شخصیت حقوقی با همه هزینه ها و استهلاکات و درد سرهای تولید و کارگر و پخش و مهتر از آن رسیدن به سود ناگهان و هزینه های هنگفت برای تبلیغات و فروش بیشتر ناگهان با مسأله تقلب و سوء استفده از برند خصوصی اش واقع می شود، از طرفی هم کالای تقلبی بی کیفیت باشد چه چیزی میتواند حیثت او را در بازار مصرف اعاده کند و چه آسیبی به شهرت او می رسد؟
در معاهدات آپتن 1960 میلادی، حق مالکیت علامت تجاری کاملاً متمایز از حمایتی بود که از حقوق مالکیت ادبی و هنری و حق اختراع صورت می¬گرفت. علامت تجاری یک مال است. نه در واژگان، عبارت، طرح و سمبل، بلکه به عنوان ابزاری برای شناسایی اشیاء- چه اشیائی که ساخته مهارت بشر بودند و چه تولید صنعت، چه با دست ساخته شده بودند چه با ذهن و یا ترکیب هر دو- و این مال وجود خارجی جدا از آنچه به شناسایی آن می-پردازند، ندارد.
قاضی پرونده شرکت هانور استار میلینگ علیه متکالف چنین برداشتی را ارائه داد که: اکثر دادگاههای انگلیس معتقدند که هیچگونه مالکیتی به خودی خود برای علامت تجری قابل تصور نیست. اما در همین دعاوی، دادگاهها حق استفاده انحصاری از علامت را جهت شناسایی کالای شرکتی که تولید کننده آن است، به رسمیت می¬شناختند. با این استدلال که تولید کننده نباید به گونه ای کالایش را در بازار عرضه کند که کالای تولید کننده دیگری به نظر برسد. لذا تولیدکننده مجاز به استفاده¬هایی از اسامی، نشانه¬ها، حروف یا مهر دیگری به نحوی که این برداشت اشتباه را در ذهن مصرف کننده ایجاد کند که کالاهایی که عرضه می¬شود تولید شخص دیگری است، نمی¬باشد. واضح است که انکار حق مالکیت علامت تجاری، صرفاً انکار حق مالکیتی است که فرع بر فعالیت تجاری است که تأسیس شده یا از علامت تجاری استفاده کرده است. به عبارت دیگر حقوق علائم تجاری به عنوان مال حمایت می¬شد و آنچه مورد حمایت قرار نمی¬گرفت خود واژه¬ها یا نشانه¬ها – آنچه صرفاً نمایانگر مال بود- بودند. آنچه هدف نهایی حمایت بود حق مالکیتی بود که از استفاده خاص از واژگان و نشانه¬ها در تجارت نشأت گرفته بود.
در دعاوی، آنچه خواهان مدعی آن بود استفاده¬ای بود که از علامت خواهان بر روی کالاهایی که خوانده تولید کرده بود، صورت گرفته بود و به این ترتیب مصرف¬کننده را اغوا می¬کرد که کالا را خریداری کند. بر این اساس که علامت تجاری صرفاً یک تمایز دهنده و شناساننده تجارتی است که علامت بر روی کالا و خدمات آن استفاده شده است و آنچه حمایت می¬شود تجارت تولید کننده است نه علامت تجاری به صرف مجموعه¬ای از واژگان و نشانه-ها.
در دعاوی قبل از این دوران به خاطر اینکه آن ترمینولوژی در قرن 19 گسترش یافته بود همیشه از این حق به عنوان حسن شهرت تولید کننده در تجارت یاد نمی¬کردند. مفهومی که این حق در جریان تجارت پیدا کرد حداقل به اول قرن 18 برمی¬گردد.
آنجاییکه دادگاه در پرونده کیبل، به دعوایی در قرن 15 اشاره کرد که از حق فرد بر روی نتیجه کار غیرقانونی دیگری حمایت شده بود. در جایی که افراد از هنر و مهارتشان استفاده کرده و کالایشان را عرضه می¬کنند این تجارت آنهاست و کسی که مانع دیگران از تجارت و امرار معاششان می¬شود برای مانعی که ایجاد کرده مسئول است.
برداشت تعمیم یافته نظریه کار در توجیه حق مالکیت بر علامت
در بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت حق مالکیت از جمله حق مالکیت بر علامت تجاری، حقی بدیهی و آشکار نیست. از نگاه عدالت توزیعی، قائل شدن حق مالکیت نیاز به توجیه و اثبات دارد، زیرا اعطاء آن- یا قدرت و اختیاری که برای صاحب حق در تصمیم گیری درباره استفاده از منابع کمیاب در مسیری که لزوماً مرتبط با نیاز سایرین یا کالای عمومی نیست، قائل می¬شود – آثار منفی روی سایرین بجا می¬گذارد. برای اینکه منطق و دلیلی قادر باشد اعطاء حق مالکیت را توجیه کند باید از حداقل ویژگی¬های برخوردار باشد. اول اینکه باید دلیل خاصی برای توجیه اعطاء حق انحصاری وجود داشته باشد. دوم اینکه منطق ارائه شده باید از این قابلیت برخودار باشد که موضوع، دامنه و محدودیت حق از آن قابل استخراج شود.
تئوری¬های زیادی وجود دارد که اعطاء حق مالکیت خصوصی را توجیه کرده و معیارهای ذکر شده را برآورد می-کنند. این تئوری¬ها به دو دسته اصلی قابل تقسیم هستند.
اول تئوری نتیجه¬گرایی (ابزار گرایی) که پیامد و نتیجه مثبت (اقتصادی) اعطاء حق مالکیت را بیان می-کند. چنین اثر مثبتی می¬تواند توجیه کننده اعطاء حق مالکیت برای رسیدن به یک بهره¬وری کارا از منابع باشد. از آنجایی که تئوری نتیجه¬گرایی بر پایه منطق اقتصادی استوار است، اعطاء حق انحصاری به دارنده علامت را از طریق تحقق کارایی در جامعه توجیه می-کنند، چرا که حمایت از علامت تجاری (برند) از یک سو ارتباط بین مصرف¬کننده و تولید کننده را بهبود می¬بخشد و از سوی دیگر در راستای سرمایه گذاری تولید کننده در ارتقاء کیفیت و حفظ آن ایجاد انگیزه می¬کند. اما دسته دوم از تئوری¬های توجیه کننده حق مالکیت، تئوری¬های وظیفه¬گرایی هستند که اعطاء حق مالکیت را برمبنای استحقاق اخلاقی دارنده حق در مقابل جامعه¬ای که در آن افراد به موجب قرارداد اجتماعی ملزم به احترام به حقوق و آزادی¬های دیگران هستند. توجیه می-کند. ممکن است این استحقاق به جهت کار و سرمایه¬ای که شخص در یک کالا انجام می¬دهد یا صرف این حقیقت که شخص چیز با ارزشی تولید کرده باشد، ایجاد شده باشد. به طور مثال تئوری کار لاک بر این اعتقاد استوار است که «غیر منصفانه است که ارزشی که از کار یک تولید کننده به وجود آمده، توسط شخص ثالثی تصاحب شود.»
در واقع یکی از برجسته¬ترین توجیهات مبتنی بر تئوری اخلاقی وظیفه¬گرایی که برای توجیه حقوق مالکیت خصوصی به کار می¬رود، نظریه کار جان لاک می¬باشد. اساس نظریه کار لاک درباره حقوق مالکیت، اموال فیزیکی است و همین امر از قدرت این نظریه در توجیه حقوق علائم تجاری می¬کاهد. با وجود این، اگر برداشت موسعی از این نظریه داشته باشیم، این نظریه برحقوق علائم تجاری نیز قابلیت انطباق دارد. یکی از ویژگی¬های ارزشمند نظریه لاک ریشه¬ای است که در چارچوب بزرگتری به نام عدالت دارد. براین اساس نه تنها اساس حقو ق مالکیت را توجیه می¬کند، بلکه به طور واضحی دامنه مالکیت را نیز تعیین می¬کند. بدین ترتیب مالکیت مالک از طریق مالکیتی که دیگران نسبت به آزادی عمل خویش دارند، محدود می¬شود. به نظر می¬رسد ارتباطی که بین مالکیت و محدودیت در نظریه لاک وجود دارد، آن را در توجیه حق مالکیت نسبت به اصل ممنوعیت دارا شدن بلاجهت مرجع می¬سازد. بنابراین نظریه لاک، هر انسانی بر خویش و کار خویش مالکیت دارد. لذا هر شخص کار خود را با چیزی که مشترکاتا بیامیزد استحقاق ثمره آن کار دارد، چون کار او چیزی از مشترکات را قابل بهره¬برداری برای عموم کرده، پس ارزش افزوده ایجاد کرده است. در نتیجه انجام دهنده کار سزاوار مالکیت به ثمره کار خویش است. پس شرط کلیدی استحقاق، ایجاد ارزش افزوده به شی¬ءای از مشترکات است. پس نباید کار انجام شده، بی¬هدف و یا قابل اغماض باشد.
همانطور که در ابتدای این بخش بیان شد، حقوق علائم تجاری(برند) مشتمل بر دو رابطه است که نیاز به توجیه دارد. رابطه اول رابطه بین تولید کننده و مصرف¬کننده و آنچه باید توجیه شود جلوگیری از گمراهی مصرف¬کننده است. لازم به ذکر است که تئوری کار لاک قادر به ارائه توجیهی برای حمایت از علامت در مقابل گمراهی مصرف-کننده نیست، چرا که جلوگیری از گمراهی به جهت ویژگی ذاتی علامت تجاری که ایجاد تمایز و شناسایی مبدأ کالاست، صورت می¬گیرد. برای حمایت علامت در برابر گمراهی لازم است که علامت تجاری متمایز بوده و به ثبت رسیده باشد. در حالی که این شروط، ارتباطی با کار یا سرمایه¬ای که پایه اصلی حمایت در تئوری لاک هستند، ندارد.
اما رابطه دوم که مربوط به رابطه بین رقبای تجاری می¬باشد، از طریق برداشت تعمیم یافته¬ای که از نظریه لاک صورت گرفته، قابل توجیه است. قبل از ورود به استدلالات نظریه لاک در توجیه این رابطه، باید به این سوال پاسخ داده شود که نظریه لاک چه چیزی از این رابطه را قرار است توجیه کند. حمایت از تولید کننده در برابر سایر رقبا در جایی پیش می¬آید که یکی از رقبا علامت تجاری¬اش را به سطحی از ارزش رسانده که این انگیزه برای رقیب به وجود آمده که کپی¬برداری و استفاده از حسن شهرت صاحب علامت به صرفه¬تر از تلاش و سرمایه¬گذاری برای رسیدن به سطحی است که صاحب علامت اصلی با تلاش و سرمایه¬گذاری به آن رسیده است. پس حمایت از این رابطه در جایی ضرورت پیدا می کند که تلاش و سرمایه¬گذاری از سوی صاحب علامت برای رسیدن به سطح قابل قبولی از ارزش که انگیزه سواری مجانی را در رقبا ایجاد کند، صورت گرفته باشد. پس تحلیل این رابطه از طریق نظریه لاک از جایی شروع می¬شود که کار و سرمایه زیادی برای تبدیل علامت تجاری به یک نماد ارزشمند که نمایانگر سطح کیفیت بالایی از کالا و خدمات باشد، صرف شده باشد و در این شرایط، نظریه لاک از کار و سرمایه¬ای که علامت تجاری دلالت بر آن دارد، حمایت می¬کند. پس تا اینجا این نظریه صرفاً حمایت از ویژگی¬های متمایز و شهرت علائم تجاری را- به شرطی که حمایت موکول به کار یا تلاش دارنده حق باشد- توجیه می¬کند و این مورد تنها زمانی رخ می¬دهد که علامت تجرای معروف و یا مشهور شده باشد.
اما مسئله اساسی در اینجا همانطور که درخصوص نظریه اصلی لاک در مورد اموال فیزیکی لاینحل باقی مانده، در مورد علامت تجاری نیز مطرح است و آن مسئله حد ارزش افزوده¬ای است که باید به شی¬ء¬ای از مشترکات اضافه شود تا به ملکیت خصوصی تعلق پیدا کند. همین چالش درخصوص حد کار بر روی علامت تجاری نیز مطرح است. به موجب ماده 125 لایحه حمایت از مالکیت صنعتی «هر شخص که ثابت کند نسبت به علامت ثبت شده به واسطه سابقه استعمال مستمر قبل از تقاضای ثبت حق تقدم دارد …» احتمالاً در این ماده نیز قانونگذار به واسطه سال¬هایی که تولید کننده سابقه استعامل مستمر از علامت را داشته، برای تولید کننده یک حق مکتسبه و طبیعی قائل شده است. اما سوالی که در اینجا مطرح است این است که چه مدت استفاده از علامت، تولید کننده را مستحق استفاده انحصاری از علامت می¬کند؟ در حالیکه ضرورت دارد در راستای ضرورت تدوین قوانین شفاف به این مهم پاسخ داده شود.
درخصوص حمایت از علامت مشهور به جهت کاری که صاحب علامت بر روی آن انجام داده و حق مالکیتی که برای صاحب علامت ایجاد شده و پذیرش یا عدم پذیرش این مسئله از سوی دادگاهها، در رویه قضایی ایران می¬توان به پرونده شرکت شهد آفرین پایتخت علیه شرکت گلدانه میهن که طی شماره دادنامه 9409970226300082 که در تاریخ 14/2/94 منجر به صدور رأی گردید، اشاره کرد. در این پرونده دادگاه با این استدلال که: «… نظر به اینکه کالاهای تحت پوشش علامت خوانده متفاوت از کلاهای تحت پوشش علامت خواهان است و علامت ثبت شده خواهان هم جز علائم مشهوره نمیباشد تا به اعتبار آن بتوان علامت خوانده را به جهت ارتباط کالا و خدمات باطل نمود …» به طور ضمنی علت حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات را نه به دلیل حق مالکیتی که برای تولید کننده صرف نظر از وجود یا عدم وجود گمراهی مصرف کننده قائل است، که حمایت از علامت مشهوره در سایر طبقات را به این دلیل که ممکن است در ذهن مصرف کننده این ذهنیت را به وجود آورد که رابطه¬ای بین کالا و خدمات عرضه شده و علامت مشهور وجود دارد، مورد پذیرش قرار داده است.
همچنین درخصوص عدم توجه دادگاهها به حق مالکیتی که برای دارنده علامت در زمان مشهور شدن علامت به وجود می¬آید می¬توان به پرونده شرکت کیان شکلات کیمیا که طی شماره دادنامه 9309970226300360 در تاریخ 15/5/93 منجر به صدور رأی گردید نیز اشاره کند. در این پرونده دادگاه برای حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات اینگونه استدلال کرد که: «… نظر به اینکه نوع محصولات خوانده دوم که علامت پارمیدا عرضه می گردد مواد شوینده و بهداشتی در طبقات 3 و 5 و 16 و 21 است که متفاوت از محصولات خواهان که جهت شکلات و ویفر در طبقات 30 ثبت شده می¬باشد و علامت پارمیدا جزء علائم مشهوره هم نمی¬باشد. بنابراین وقوع اشتباه و گمراهی مصرف کننده متنفی است …» همانطور که مشهود است با وجود اینکه طبق تئوری¬های حقوقی حمایت از علامت مشهور صرف نظر از گمراهی مصرف¬کننده به جهت مالکیتی که به طور طبیعی در نتیجه کار صاحب علامت به وجود می¬آید، صورت می¬گیرد. با نادیده گرفتن این امر حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات را با گمراهی که برای مصرف¬کننده محقق می¬شود، توجیه کرده است.
با توجه به آراء مذکور در مورد بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت می¬توان اینگونه استنباط کرد که احتمالاً دادگاه محترم تفسیر متفاوتی از بند «و» ماده 32 داشته است، چرا که به موجب این بند، از علامت مشهور در سایر طبقات حمایت می شود مشروط بر آنکه «… عرفاً میان استفاده از علامت و مالک علامت معروف ارتباط وجود داشته و ثبت آن به منافع مالک علامت قبلی لطمه وارد سازد.» به نظر نمی¬رسد که نه از عبارت لزوم ارتباط میان استفاده از علامت و مالک علامت معروف ارتباط وجود داشته و ثبت آن به منافع مالک علامت قبلی لطمه وارد سازد.» به نظر نمی¬رسد که نه از عبارت لزوم ارتباط میان استفاده از علامت و مالک علامت و نه از عبارت لزوم صدمه به منافع مالک در این بند، که ترجمه لغت به لغت بند 3 ماده 16 تریپس است، لزوم گمراهی مصرف کننده که قاضی محترم به کرات به آن در دعاوی اشاره کرده، استنباط می¬شود. البته نقدی هم به شرط حمایت از علامت مشهور در این قانون وارد است و آن این است که حمایت از علامت مشهور را مشروط به ثبت آن قرار داده، در حالیکه همانطور که در مبنای اعطاء حق مالکیت بیان شد، این حق یک حق طبیعی است و اگر قائل به نظریه لاک در اعطاء حق مالکیت باشیم، برای تحقق حق مالکیت نیازی به شرط ثبت برای به رسمیت شناخته شدن ان توسط دولت وجود ندارد.
درباره نظریه کار جان لاک این نکته نباید فراموش شود که لاک بین دو مرحله تاریخی در توجیه مالکیت تفاوت قائل می¬شود: 1. مرحله قبل از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی، 2. مرحله بعد از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی. از کتاب او برمی¬آید در مرحله اول مبنای مالکیت کار است ولی در مرحله دوم، لاک نظریه کار را رها کرده و متوسل به رضایت مردم و قرارداد اجتماعی می¬شود. پس با اعتقاد به قراردادهای اجتماعی می¬توان صرف نظر از لزوم انجام کاری روی علامت مشهور در توجیه حق مالکیت بر آن، حق مالکیت بر علامتی که جدیداً به ثبت رسیده را نیز از طریق قرارداد اجتماعی توجیه کرد.
بنابراین لاک در توجیه مالکیت، صرفاً به نظریه کار متکی نبوده و از موارد دیگری همچون رضایت سایر افراد جامعه به موجب قرارداد اجتماعی هم کمک گرفته است.
حتی با مطالعه دقیق¬تر می¬توان اینگونه استنباط کرد که لاک به مبانی دیگری نظیر افزایش بهره¬وری و سود، ایجاد انگیزه و عدم نزاع هم متوسل شده است. در بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت توجه به نظریه «ارزش افزوده» تفسیر دیگری است که از دیدگاه لاک پیرامون کار صورت گرفته است که به نظریه «کار- استحقاق» مشهور است. براساس این دیدگاه، وقتی انجام دهنده کار ارزشی را برای دیگران تولید می¬کند، در ازاء آن مستحق دریافت منفعت است.
لاک به این مطلب با صراحت اشاره ندارد، اما وقتی درباره ارزش کار سخن می¬گوید. اشاره به ارزشی می¬کند که بر اثر کار در کالا به وجود می¬آید. اگر این ارزش را از زاویۀ اجتماعی نگاه کنیم در می¬یابیم که کار به لحاظ اجتماعی وقتی دارای ارزش تلقی می¬شود و اجتماع وقتی خود را موظف به دادن پاداش در ازاء کار می¬داند که ارزشی به اجتماع افزوده شده باشد. پذیرش این دیدگاه در نظام حمایت از علامت تجاری به این امر منجر خواهد شد که علامت تجاری هنگامی به عنوان مال دارای اعتبار است که ارزشی به جامعه بیافزاید. به عبارت تجاری به شرطی مال محسوب می شود که اطلاعات مفیدی را به جامعه انتقال دهد.
مهمترین ویژگی نظریه لاک برای توجیه حقوق علائم تجاری تعیین کردن حدود مالکیت و متعاقباً محدودۀ حمایت از علامت تجاری است. در نظریه کار لاک، مالکیت انجام دهنده کار با این دو شرط مهم محدود شده است. همانطور که بیان شد لام دو مرحله تاریخی را برای توجیه حق مالکیت از هم متمایز می¬سازد در مرحله اول – مرحله قبل از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی- لاک دو محدودیت را در توجیه مالکیت متصور است: 1. شخص بیش از نیازش حق تملک ندارد، زیرا باعث تباه کردن و افساد می¬شود، 2. باید به اندازه کافی و مناسب برای دیگران باقی بگذارد. اما در مرحله دوم با ایجاد پول، محدودیت عمده مالکیت در نظر او برداشته می¬شود. لاک عنصر کار را در دوران پس از ایجاد پول کمتر دخالت داده و رضایت افراد جامعه طی قرارداد اجتماعی را برای تثبیت مالکیت کافی می¬داند. در نظر وی، با به وجود آمدن پول شرط اول بی¬وجه می¬گردد، زیرا مالک می¬تواند با تبدیل مال تملک شده به پول، آن را از معرض تباهی مصون دارد. اما درخصوص شرط دوم به عنوان شرطی که مرتبط با حقوق علائم تجاری است، باید از مشترکات چیزی «کافی و خوب» برای استفاده دیگران باقی گذارد.
این شرط که به شرط لاکین معروف است دارای ماهیت مساوات طلبانه است چرا که به دنبال تضمین فرصت¬های برابر برای همه جامعه در جهت کسب حق مالکیت است.
در مورد حقوق علائم تجاری و بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت منظور از دیگران حداقل دو نوع متفاوت از استفاده کنندگان هستند. گروه اول سایر تولیدکنندگانی هستند که می¬خواهند از علامت فوق بر روی کالا یا خدماتشان استفاده تجاری کنند. استفاده کنندگان دومی که شرط کافی و خوب باید در مورد آنها محقق شود افرادی هستند که قصد استفاده تجاری از علامت را ندارند. از جمله استفاده کنندگان این دسته می¬توان به منتقدان یا اشخاصی اشاره کرد که از علامت تجاری در اخبار، تفاسیر و یا … استفاده می کنند. در ارتباط با این گروه فراهم کردن شرط کافی و خوب بدین معناست که حقوق علائم تجاری نباید مانع استفاده شود.
از دیدگاه این گروه حق مالکیت نباید آنها را از فرصت برقراری ارتباط محروم می¬کند. اما نظریه کار لاک در مورد اینکه منظور از کافی و خوب برای این دسته چیست معیاری تعیین نمی¬کند، شاید به این دلیل که این نظریه درخصوص اموال ملموس است نه ارتباطات. به این ترتیب گرچه مرحله دوم، مرحله مهمتری است، اما لاک کمتر به آن پرداخته است و به تبع از استدلال محکمی در این مرحله آنگونه که در مرحله اول مرود استدلال قرار گرفته، برخودار نمی¬باشد.

نقش حقوق طبیعی در توجیه حمایت از علامت تجاری

باید در بررسی  نقش حقوق طبیعی در توجیه حمایت از علامت تجاری همانطور که در سیر تحول نظام حمایت از علامت تجاری بیان شد دو استنباط از بازنگری در نظام حمایتی قرن 19 و اوایل قرن 20 به دست می آید. اول اینکه قانون علائم تجاری سنتی متمرکز بر منافع تولید کننده در جهت حمایت از بازار بود. البته در غالب اوقات این نحوه حمایت، منافع مصرف کننده در جهت حمایت از بازار بود. البته در غالب اوقات این نحوه حمایت، منافع مصرف کننده را نیز به همراه داشت، اما حفظ منافع مصرف کننده انگیزه شکل گیری این نظام حمایتی نبوده. دوم اینکه در آن دوران از منافع تولیدکننده با تیکه بر حق مالکیت حمایت می شد، اما با وجود توافق گسترده ای که بر وجود حق مالکیت در دعاوی علائم تجاری وجود داشت، درخصوص ماهیت این مالکیت رویه ی مشخصی وجود نداشت. به این ترتیب که در برخی دادگاه ها به علامت تجاری به عنوان دارایی اشاره می شد و در برخی دیگر تمرکز روی مشتریان تولید کننده بود و …، که نتیجه این عدم انسجام، سردرگمی درخصوص اهمیت و نقش دارایی در دعاوی علائم تجاری بود. همین امر در نهایت منجر به این شد که دادگاه ها در تصمیم گیری درخصوص دعاوی علائم تجاری به تئوری حقوق طبیعی مالکیت روی آوردند و دیدگاه دادگاه ها به سمت حمایت و تشویق کار و نوآوری متمایل شد.
برای ارزیابی دیدگاه های متعارضی که درخصوص ماهیت مال وجود داشت و دادگاه ها از آنها حمایت می کردند، پس از شرح مختصری درباره اصول حقوق طبیعی به بررسی ماهیت این مال برمبنای آنچه قضات در قرون 19 و 20 به آن می پرداختند و در نهایت حق طبیعی مالکیت برمبنای تئوری کار که مورد توجه حقوقدانان در آن دوران بود، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
اصول حقوق طبیعی
براساس تئوری طبیعی که عموماً در قرن 19 مرکز توجه بود، حقوق مالکیت قصد داشت تا منطقه ای آزاد برای فعالیت را در نظر بگیرد که افراد در آن منطقه قادر به برداشت از منافع کار و صنعت خویش باشند. با همین تأکیدی که روی کار و صنعت وجود داشت، تئوری حقوق طبیعی اذعان داشت غالباً استفاده افراد از اموال شان روی حقوق دیگران تأثیر می گذارد و این وظیفه حقوق است که بین حقوق دارنده مال و حقوق دیگران در استفاده از اموالشان تعادل برقرار کند. اریک کلایز درخصوص رویکردی که نسبت به حق مالکیت جود داشت بیان می دارد: اگر کسی در قرن 19 از قضات می خواست که رویکرد حقوق طبیعی را در حد یک آرمان یا شعار کاهش دهد، احتمالاً چنین پاسخی دریافت می کرد که هدف مقررات مالکیت، تضمین هر دارنده حق از برخوداری از سهم مساوی آزادی عمل روی دارایی خویش است. در سهم هر دارنده، محدوده هایی است که با اموال سایرین در تعارض نبوده و شخص محق است که در این مناطق- که در تعارض با حقوق سایرین نسبت- از اموالش به صورت مؤثر و منسجم و با حفظ امنیت و مسائل اخلاقی استفاده کند.
مفهوم «تساوی و آزادی عمل» به عنوان یک اصل هنجاری و بنیادی کلی بود که دامنه حقوق مالکیت طبیعی را توصیف می کرد. این اصل در قوانین حقوق اموال قرن 19 مورد پذیرش قرار گرفت. شکل غالب قوانین در این دوران، قوانین جلوگیری از آسیب بود که از تداخل بیش از حد دارایی افراد، در زمان استفاده از دارایی-هایشان جلوگیری میکرد. درخصوص علائم تجاری تولید کننده، از محصول کار صادقانه صاحب علامت حمایت می-کرد، به همین ترتیب از تعارضی که به جهت اعطاء حق، یا حقوق سایرینی که در حال توسعه تجارتشان هستند، به وجود می آمد، جلوگیری می¬کرد. بنابراین وظیفه دادگاهها بود که موشکافانه بین تغییر مسیر مشروع و غیرمشروع تجارت صاحب علامت تمایز قائل شوند.
ماهیت علامت تجاری به عنوان مال
برداشت هایی که در قرن 19 از حقوق طبیعی درخصوص چارچوب مالکیت وجود داشت در نهایت حقوق علائم تجاری (برند)را به وجود آورد. اما سوالی که امروزه می توان درخصوص حقوق علائم تجاری که ایجاد شده مطرح کرد، این است که دقیقاً حقوق علائم تجاری در تلاش برای حمایت از چه مالی بود؟ در پاسخ به این سؤال سه احتمال قابل بررسی است: احتمال اول اینکه، آیا حقی که در حمایت از علامت اعطاء می شد، دقیقاً همان حقی بود که به اموال فیزیکی اعطاء می شد یا احتمال دوم اینکه، این خود علامت تجاری بود که به عنوان دارایی مورد حمایت بوده است و به عنوان احتمال سوم اینکه، علامت تجاری صرفاً سمبلی از حسن شهرت بود که آن حسن شهرت، دارایی محسوب می شد. در ادامه بحث این سه احتمال به طور مبسوط مورد تحلیل قرار خواهند گرفت:
حقوق علائم تجاری به عنوان بخشی از حقوق مالکیت در اموال فیزیکی
اولین ذهنیتی که با مطالعه دعاوی آن دوره  و بررسی نقش حقوق طبیعی در توجیه حمایت از علامت تجاری،به ذهن متبادر می شود این است که حقوق علائم تجاری بخشی از حق مالکیت در اموال فیزیکی بوده اند. براساس این تئوری، دادگاه ها با حمایت از حق انحصاری صاحب علامت، از مشروعیت حق صاحب علامت به استفاده کامل مال و برداشت منافع اقتصادی حاصله از آن، تأیید می کردند. این فهمی ظاهراً صحیح از آن چیزی بود که در دادگاههای قرن 19 رخ می داد، چرا که فشارهای تئوری اموال در قرن 19 بعضاً فیزیکی بود. برخی از دکترین علائم تجاری قرن 19 که بعداً بسط پیدا کردند، متأثر از این دید فیزیکی بودند. خصوصاً رویه ای که درخصوص عدم اجازه واگذاری علامت تجاری بدون انتقال اموال فیزیکی شرکت وجود داشت.
در نهایت اینکه گرچه این دیدگاه این حقیقت را که دادگاه ها در بحث آسیب ناشی از نقض علامت تجاری یا رقابت غیرمنصفانه کمتر به اموال فیزیکی اشاره می-کردند را توجیه نمی کرد، اما در عوض به شدت روی تجارت (مشتریان) صاحب علامت تأکید داشت. همچنین دید فیزیکی به حقوق علائم تجاری به عنوان بخشی از حقوق مالکیت اموال فیزیکی، قادر به توجیه مسئله محدود کردن حقوق علائم تجاری به تجارت خاصی که صاحب علامت در آن حوزه تجارت می کند، نبود، چرا که به موجب حق مالکیت در اموال فیزیکی باید از استفاده آزاد فرد از دارایی خویش که محدود به استفاده خاصی نمی باشد، حمایت شود.
اعطاء حق مالکیت به خود علامت تجاری
برداشت دوم، برداشتی است که دست کم برخی از حقوقدانان به آن معتقد بودند. به این ترتیب که از حق مالکیت خود علامت تجاری حمایت می شد. در آن زمان از یک طرف گاهی دادگاهها استفاده انحصاری علامت را موجب ایجاد دارایی برای تولید کننده می دانستند، از طرف دیگر یک تمایل ذاتی به ارتباط حق مالکیت با اشیاء قابل شناسایی وجود داشت. پس اوضح است که علامت تجاری مرکز توجه بود. با وجود این، این دیدگاه به جهت محدودیت های بسیاری که در حقوق علائم تجاری وجود داشت پازلی را برای بعضی از مفسرین ایجاد کرده بود. اعطاء محدود این حق، در تعارض با دیگر حقوق مالکیتی بود که به صورت مطلق وبدون هیچ محدودیتی در آن دوران اعطاء می شد. لذا حقوق علائم تجاری به جهت همین محدودیت های زیادی که داشت، منسجم نبود.
دیدگاهی که در قرن 19 درخصوص حقوق مالکیت مطلق و بدون قید و شرط وجود داشت، ناشی از تئوری حق مالکیتی بود که براین قن حکمفرما بود. با وجود اینکه مفسرین این دوران گاهی به مطلق بودن حقوق مالکیت  در مقابل نسبی بودن این حق استناد میکردند. اما این اصطلاح در کل متفاوت از معنایی بود که امروزه وجود دارد.
در نظام حقوقی قبل از 1955 میلادی مطلق بودن و نسبی بودن در بین دو حقوق متمایز قبل از جامعه مدنی و بعد از جامعه مدنی معانی متفاوت و متعارضی داشت. به طور مثال در این چارچوب حقوق نسبت به شخص، مطلق و نسبت به رأی دادنف نسبی و نسبت به حق مالکیت ترکیبی از این دو بود. بنابراین در حالی که ممکن بود حق مالکیت طبیعی از این نظر که یک حق کلی بر اموال خصوصی است، مطلق باشد، همان حق از این نظر که در مقام بیان حقوق دیگران یا حقوق جامعه نیست، هرگز مطلق نبود.
در توجیه نقش حقوق طبیعی در توجیه حمایت از علامت تجاری و مفهوم حقوق علائم تجاری که از مالکیت خود علامت حمایت می کند به آسانی قابل رد نیست، چرا که حقوقی که دادگاه ها در آن دوران به رسمیت می شناختند از شرایط بالایی برخودار بود. با وجود این، این برداشت به چند دلیل می توان رد شود: اول اینکه دادگاهها به کرات بیش از آنکه به علامت به عنوان مالکیت اشاره کنند، به ارزش تجارت به عنوان یک حق وابسته اشاره داشته-اند. دوم اینکه بعضی از محدودیت های خاصی که دادگاهها برای صاحب علامت قائل می شدند – خصوصاً آنجایی که به واگذاری و مجوز بهره برداری علامت مربوط می شد- نشان می دهد که دادگاه ها به علامت تجاری به عنوان چیزی منفک از تجارت تولید کننده نمی نگریستند. سومین و احتمالاً مهمترین دلیل اینکه غالباً دادگاهها با آسیب ناشی از نقض علامت تجاری همانطور رفتار می-کردند که با آسیب ناشی از دیگر اشکال رقابت غیرمنصفانه رفتار می کردند و اصلاً استفاده از علامت را مد نظر قرار نمی دادند.
در نتیجه به نظر منطقی تر است که تمرکز روی منافعی- منفعت جلوگیری از انحراف غیرقانونی مشتری که عادت به مصرف دائمی فلان علامت داشت- باشد که به عنوان هسته حقوق علامت تجاری به آن اشاره می شده است. پس منفعت این مال، وابسته به حقوقی است که به ادامه برخوداری از مصرف کنندگانی که با کار و تلاش خود جذب کرده بود، تعلق می گیرد، که همان رقابت منصفانه است.

ثبت شرکت مسئولیت محدود، ثبت رامند

طرح صنعتی و اسرار تجاری مرتبط با آن

درباره طرح صنعتی، در قانون تجارت الکترونیکی مصوب 17/10/1383 مجلس شورای اسلامی، از اسرار تجاری تعریف به عمل آمده است.بطور کلی همه مؤافه ها و اطلاعاتی است که فرای شکل ظاهری یک طرح باید حفظ شود.
با توجه به ماده 65 قانون یاد شده، اسرار تجاری الکترونیکی «داده پیام»ی است که شامل اطلاعات، فرمولها، الگوها، نرم افزارها، ابزارها و روش ها، تکنیک ها و فرآیندها، تألیفات منتشر نشده، روش های انجام تجارت و دادو ستد، فنون، نقشه ها، فراگردها، اطلاعات مالی، فهرست مشتریان، طرح های تجاری و امثال اینهاست که بطور مستقل دارای ارزش اقتصادی بوده و در دسترس عموم قرار ندارد وتلاش های معقولانه برای حفظ و حراست از آنها انجام شده است.
با توجه به تعریف طرح صنعتی به شرح ماده 20 قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری(برند) مصوب 1386 و تعریف فوق از اسرار تجاری بدیهی است که ماهیت طرح های صنعتی و شرایط و نحوه حمایت از آن با اسرار تجاری تفاوت اساسی دارد. البته علیرغم مغایرت های فوق بعضاً ارتباط بین طرح صنعتی و اسرار تجاری مرتبط با آن را نمی توان نادیده گرفت؛ زیرا همانطور که بعداً در ساز و کارهای حمایتی طرح صنعتی خواهیم دید طرح های صنعتی تا قبل از افشاء و علنی شدن می تواند در قالب اسرار تجاری مورد حمایت قرار گیرد. به بیان دیگر، حقوق اسرار تجاری، نقش مکمل در حفاظت از طرح های صنعتی دارد.
طرح صنعتی و نمونه اشیاء مفید
نمونه های اشیاء مصرفی در اسناد مختلف سازمان جهانی مالکیت معنوی و همچنین قوانین ملی کشورها، تحت نام-های مدل اشیاء مفید، نمونه وسایل رفع احتیاج، اختراع کوچک و ورقه های اختراعات جدید آمده است.
بطور کلی نمونه های اشیاء مصرفی، به اختراعاتی در زمینه های مکانیکی اطلاق می شود و با اختراع، در حوزه-های مختلف، از قبیل روش های کسب حمایت، مدت حمایت، شرایط ماهوی و شکلی حمایت، متفاوت است.
با توجه به تعریف نمونه های اشیاء مصرفی به شرح فوق و تعریف طرح صنعتی به شرحی که در ماده 20 قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری آمده است، روشن است که طرح صنعتی با عنوان یاد شده متفاوت است؛ زیرا طرح صنعتی در معنای خاص کلمه جنبه بیرونی داشته و موجب چشم گیر شدن محصول بمنظور جلب بازارهای بیشتر است و با مدل اشیاء مفید یا اختراعات کوچک که در صدد حل یک مشکل فنی کوچک است و زیبایی ظاهری در آن نقشی ندارد کاملاً تفاوت دارد.
البته اختراعات کوچک، به عنوان یکی از ساز و کارهای حمایتی طرح های کاربردی به معنای عام کلمه می تواند نقش مهمی داشته باشد.
طرح صنعتی و حق مؤلف
طرح صنعتی زیر مجموعه مالکیت صنعتی است که با حق مؤلف یا کپی رایت در حوزه های مختلف از قبیل قلمرو حمایتی، شرایط شکلی حمایت، شرایط ماهوی حمایت، مدت حمایت و همچنین شرایط نقض حق تفاوت اساسی دارد.
علیرغم تفاوت های اساسی که بین طرح صنعتی و کپی رایت وجود دارد، در برخی از نظام های ملی، کپی رایت به عنوان یکی از ساز و کارهای حمایتی طرح صنعتی معرفی و تعیین شده است که در مبحث مربوط توضیحات کافی درخصوص مورد داده خواهد شد. مضافاً اینکه در برخی از نظام های ملی، کپی رایت برای حمایت از آن دسته از طرح هایی که جنبه هنری محض دارند بکار می رود. بنابراین در این نظام ها چنانچه طرح های هنری قابلیت کاربرد و تبلور بر روی کالا را نداشته باشند در قالب کپی رایت قابل حمایت هستند.
طرح صنعتی و مدل صنعتی
اصطلاح مدل صنعتی در بند (2) ماده (1) کنوانسیون پاریس برای حمایت مالکیت صنعتی بکار رفته است. دربرخی از نظامهای ملی، طرح و مدل صنعتی در معنای مترادف بکار رفتهاند. اما می توان گفت مدل صنعتی در معنای خاص یکی از مصادیق طرح های صنعتی است. به عبارت دیگر چنانچه طرح صنعتی در قالب اشکال سه بعدی باشد و موجب تغییر در ظاهر کالا شود همان مدل صنعتی است؛ یعنی در واقع مدل صنعتی همان اشکال سه بعدی است که در فرآورده ها و محصولات تبلور یافته و موجب تمایز آن از سایر اشیاء مشابه می گردد، اعم از اینکه با خطوط یا رنگ باشد یا نباشد. با این تعریف می توان گفت که تعریف طرح صنعتی به شرحی که در ماده 20 قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری آمده است، قابلیت شمول به مدل های صنعتی را نیز دارد و در این قالب می توان از آنها حمایت کرد. بطور خلاصه می توان گفت که تعریف طرح صنعتی در قانون ملی ایران قابلیت شمول به مدل های صنعتی را دارد و در اقع قانون ایران در رابطه با الزامات مقرره در کنوانسیون پاریس مبنی بر حمایت از مدل های صنعتی نیز تعیین تکلیف کرده است.
طرح صنعتی و اثر هنری کاربردی
آثار هنری کاربردی آثار هستند که در طی یک فرآیند صنعتی قابلیت تبلور بر روی یک کالا را دارند و متعاقب آن قابل استفاده تجاری می باشند. البته این قبیل آثار اغلب به صورت اشکال سه بعدی بر روی کالاها تبلور می یابند. با توجه به تعریف فوق، می توان گفت که تعریف مقرره در ماده 20 قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری قابلیت شمول بر این قبیل آثار را دارد و آنها را می توان در قالب طرح های صنعتی مورد حمایت قرار داد.
انواع طرح
از آنجاییکه بررسی انواع طرح می تواند در تعیین ساز و کارهای حمایتی از آن موثر باشد لذا در این قسمت به بررسی و تعریف انواع مهم طرح می پردازیم:
طرح ترسیمی
در یک تقسیم بندی کلی طرح به طرح های ترسیمی و کاربردی تقسیم می شود. در طرح های ترسیمی طراح احساسات فی البداهه خود را در رابطه با موضوعاتی از قبیل ان ن، حیوان، گیاه و اشیاء بیان و بر روی کاغذ پیاده می کند؛ به نحوی که قابلیت و امکان ساخت کالایی از روی آن وجود ندارد و در واقع در این طرح، طراح در طراحی، اصول و قواعد از پیش تعیین شده ای را ملاک طراحی قرار نمی دهد و همانطور که گفتیم فی البداهه احساسات خود را در رابطه با موضوعاتی از قبیل طبیعت و انسان بیان و بر روی کاغذ پیاده می کند؛ مانند آثار گرافیکی. عکس، مجسمه، طرح های معماری.
طرح کاربردی
در مقابل طرح های ترسیمی طرح های کاربردی قرار دارند که در آنها طراح براساس اصول و قواعد از پیش تعیین شده و به صورت مرحله به مرحله مبادرت به خلق طرح می نماید. در واقع در این قبیل طرح ها، اگرچه طراح ابداعات ذهنی خود را ابتداء بر روی کاغذ پیاده می کند، لیکن هدف و قصد او ان است که با رعایت اصول و قواعد از پیش تعیین شده جنبه کاربردی به آن بدهد. البته باید گفت که طرح های کاربردی در معنای عام کلمه شامل طرح های صنعتی نیز می شود. به عبارت دیگر طرح های کاربردی در معنای عام و در صورتی که به نحوی از انحاء با شکل و ساختار یک کالا مرتبط باشند، می توانند در قالب طرح صنعتی قابل حمایت باشند یا حتی اگر چنین طرح هایی ماهیت دوگانه داشته باشند؛ یعنی علاوه بر ارتباط با شکل یا ساختار کالا جنبه فنی و کارکردی داشته باشد، ظاهراً از حیث شکل و ساختار می تواند در قالب طرح صنعتی نیز قابل حمایت باشد.
در خاتمه این قسمت از بحث طرح صنعتی و اسرار تجاری مرتبط با آن لازم به ذکر است که در برخی از نظام های ملی، آن دسته از طرح هایی که به منظور ایجاد جذابیت در ظاهر یک کالا خلق می شوند در قالب طرح های ثبت شده یا زیبایی شناختی مورد حمایت قرار می گیرند و طرح هایی که تنها به شکل و ساختار یک کالا آن هم از بعد داخلی مربوط می شوند و عنصر چشم گیر بودن یا زیبایی شناختی در انها نقش ندارد در قالب طرح های کاربردی یا ثبت نشده مورد حمایت قرار می گیرند.

 

سابقه تاریخی ثبت طرح صنعتی درکشورها

تعریف طرح صنعتی در نگاهی که به گذشته می اندازیم و سابقه تاریخی ثبت طرح صنعتی درکشورها وقتی تولید کالا رشد فزاینده ای پیدا کرد اهمیت موضوع ثبت طرح صنعتی هم به موازات آن بیشتر شد.چرا که این رقابت تنگاتنگ بین تولیدکنندگان در عرصه بازار و مشتری مداری باعث شد که کالاهای جدیدتر با ظاهر بهتر برای مصرف کننده نمود پیدا کنند.به همین منظور در سال 1787 میلادی اولین قانون حمایت از طرح های صنعتی در کشور انگلستان مصوب شد هر چند بطور تخصصی به شکل امروزی آن نبود.در واقع چاپ روی پارچه اولین زنگ بود که به صدا درامد، به میزان 2 سال از آن طرح ها حمایت می کرد.چند سال بعد یعنی سال 1840 در قانون حمایت از اختراعات انگلیس چند ماده ای هم به طرح های صنعتی اختصاص داده شد.دو سال بعد هم طرح های زینتی مورد حمایت قانونگذار انگلستان واقع شدند.
در کشورهای که دارای نظام حقوقی نوشته هستند نیز اگر بخواهیم سابقه تاریخی ثبت طرح صنعتی درکشورها بررسی کنیم باید اشاره کنیم که برای اولین بار در قانون مالکیت ادبی و هنری مصوب 1793 میلادی فرانسه طرح های صنعتی مورد حمایت قرار گرفتند. همچنین در سال 1806 میلادی در این کشور قانون حمایت از طرح¬های صنعتی و نساجی به تصویب رسید.
اولین قانون ایران که در رابطه با علائم تجاری(برند) و صنعتی در سال 1304 به تصویب رسید، راجع به طرح های صنعتی مطلبی نداشت. در قانون اختراعات و علائم تجاری مصوب 1310 نیز صرفاً حمایت از اختراعات و علائم تجاری مورد توجه قانونگذار قرار گرفت و در رابطه با طرح صنعتی قانون یاد شده فاقد هرگونه مقرره بود.
در قانون حمایت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان مصوب 1348که راجع به حمایت از مالکیت ادبی و هنری می باشد، اگرچه برخی از مصادیق طرح مورد حمایت قرار گرفته است؛ لیکن عملاً هیچگونه حمایتی برای طرح صنعتی به شرح که در ماده 20 قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری آمده است، پیش بینی نشده بود و در واقع طرح های صنعتی که قابلیت تبلور بر روی کالاها را داشت، فاقد هرگونه حمایت بود.
قانون تجارت الکترونیک مصوب 1382 که برخی از مصادیق حقوق مالکیت معنوی را در بستر مبادلات الکترونیک مورد حمایت قرار می دهد، در رابطه با حمایت از طرح های صنعتی هیچگونه مقرره ای ندارد.
در قانون ساماندهی مد و لباس مصوب 1385، طرح ها و الگوهای تولید شده پارچه و لباس که مبتنی بر نمادهای ایرانی، اسلامی است مورد حمایت قرار گرفته و این مصادیق در قالب قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و همچنین قانون ثبت اختراعات و مالکیت صنعتی قابل حمایت تشخیص داده شده اند. البته همانطور که قانون یاد شده صراحت دارد این قانون تنها طرح ها و الگوهای تولید شده روی پارچه و لباس را شامل می¬شود و مصادیق دیگر طرح صنعتی را مورد حمایت قرار نمی دهد. مضافاً اینکه در قانون از طرح صنعتی هیچگونه تعریفی نشده است.
در قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری مصوب 1386 و آیین نامه مربوط به آن که در سال 1387 به تصویب رئیس قوه قضاییه رسیده است، برای اولین بار در نظام حقوقی ایران، قوانین و مقررات تقریباً جامعی برای حمایت از طرح های صنعتی پیش بینی شده است، و در واقع نظام حقوقی ایران، ساز و کار و نظام خاصی را برای حمایت از طرح های صنعتی تدارک دیده است و با پیش بینی این ساز و کار حمایتی، ایران توانسته است مفاد کنوانسیون پاریس برای حمایت مالکیت صنعتی که از سال 1337 عضویت در آن را پذیرفته و مکلف به حمایت از طرح های صنعتی بوده، به مرحله اجراء در آورد. البته قانون یاد شده به صورت آزمایشی است و فصل دوم آن اختصاص به طرح های صنعتی دارد.

اهمیت سابقه تاریخی ثبت طرح صنعتی درکشورها و حمایت از طرح های صنعتی در بعد بین المللی نیز به کنوانسیون پاریس برای حمایت مالکیت صنعتی مصوب 1883 میلادی برمی گردد. در این کنوانسیون از طرح صنعتی تعریفی به عمل نیامده است.
در بند (2) ماده (1) کنوانسیون، طرحها و مدل های صنعتی به عنوان یکی از مصادیق مالکیت صنعتی تلقی شده است.
همچنین کنوانسیون پاریس در ماده 5 ، به موضوع طرح های صنعتی اشاره کرده است و در این کنوانسیون هیچ مطلبی راجع به طریق یا طرق حمایت از طرح صنعتی بیان نشده است
با توجه به مراتب فوق، کشورهای عضو می توانند از طریق تصویب قوانین خاص برای حمایت از طرح های صنعتی، تعهد فوق را رعایت کنند. با وجود این مقرره آنها همچنین می توانند از طریق اعطای چنین حمایتی بر طبق انون حق تکثیر یا قانون علیه رقابت مکارانه، تعهد مورد نظر را عملی سازند. به هر حال راه حل عادی و متعارف که توسط تعداد زیادی از کشورها برای رعایت تعهدات مندرج در ماده 5 کنوانسیون اتخاذ شده این است که یک نظام خاص حمایتی برای طرح های صنعتی از طریق ثبت یا اعطای گواهی در نظر گرفتها ند.
موافقتنامه لاهه سند دیگر بین المللی است که راجع به ثبت بین المللی طرح های صنعتی است. این سند در سال 1935 میلادی در هلند به تصویب رسیده و تا کنون چندین بار مورد تجدید نظر قرار گرفته است.
در رابطه با طبقه بندی طرح های صنعتی نیز موافقتنامه لوکارنو در سال 1968 میلادی به تصویب رسیده است.
بخش چهارم موافقتنامه تریپس نیز احتصاص به طرح های صنعتی دارد.
ماده 25 موافقتنامه راجع به شرایط حمایت است.
در بند (1) ماده فوق، واضعیت موافقتنامه، شرایط ماهوی حمایت از طرح را مقرر داشته اند و این اختیار را به اعضاء داده اند که طرح های که اساساً تحت تأثیر ملاحظات فنی و کارکردی هستند را از شمول حمایت خارج کنند.
در بند (2) ماده یاد شده، اعضاء مکلف شده اند که شرایط تضمین حمایت از طرح های منسوجات را به نحوی از حیث هزینه و بررسی و یا انتشار تعیین نمایند که لطمه ای نامعقول به فرصت درخواست و تحصیل و حمایت از طرح های یاد شده وارد نگردد. همچنین بموجب قسمت اخیر این بند، اعضاء مخیر شده اند که حمایت از طرح های منسوجات را در قالب نظام های خاص حمایت از طرح های صنعتی یا کپی رایت فراهم نمایند.
ماده 26 موافقتنامه نیز اختصاص به حمایت از طرح صنعتی دارد.
در بند (1) ماده فوق، واضعیت موافقتنامه حقوق ناشی از ثبت طرح های صنعتی را متذکر شده و ساخت، فروش یا ورود اقلام حاوی طرح را منوط به کسب اجازه از صاحب طرح نموده اند مشروط بر اینکه اعمال مذکور برای مقاصد تجاری باشد.
در بند (2) ماده فوق، واضعین موافقتنامه، استثنائات محدودی را در مورد حمایت از طرح های صنعتی مقرر داشته اند؛ البته مشروط بر اینکه استثنائات مذکور مغایرتی غیر معقول با استفاده معمولی از طرح های صنعتی مورد حمایت نداشته باشد و به منافع مشروع مالک طرح با توجه به منافع مشروع اشخاص ثالث، لطمه ای غیر معقول وارد نیاورد.
براساس بند (3) ماده فوق، مدت حمایت از طرح حداقل 10 سال خواهد بود.
در خاتمه لازم به ذکر است که ایران از بین اسناد بین المللی فوق صرفاً به کنوانسیون پاریش برای حمایت مالکیت صنعتی ملحق شده است.
همچنین اگر چه در ماده واحده قانون اجازه الحاق دولت ایران به اتحادیه عمومی بین المللی معروف به پاریس برای حمایت مالکیت صنعتی مصوب 1337، به دولت اجازه داده شده است الحاق خود را در موقعی که مقتضی بداند به اتحادیه بین المللی اشکال و ترسیمات صنعتی پیمان لاهه اعلام دارد؛ لیکن تاکنون دولت الحاق به معاهده یاد شده را ضروری ندانسته است. البته با توجه به قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری که در آن طرح های صنعتی به صراحت مورد حمایت قرار گرفته است و نظر به ضرورت حمایت بین المللی از طرح های صنعتی، الحاق به معاهده یاد شده در این مقطع زمانی، کاملاً احساس می گردد؛ بویژه اینکه بنظر با توجه به ماده واحده یاد شده، ضرورتی ندارد که معاهده فوق در مجلس شورای اسلامی مورد تصویب قرار گیرد و تصویب هیئت وزیران کفایت می نماید.
مقایسه طرح صنعتی و اختراع
با توجه به ماده (1) قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری مصوب 1386، اختراع نتیجه فکر فرد یا افراد است که برای اولین بار فرآیند یا فرآورده های خاص را ارائه می کند و مشکلی را در یک حرفه، فن، فناوری، صنعت و مانند آنها حل می نماید.
با توجه به تعریف اختراع به شرح فوق و همچنین تعریف طرح صنعتی به شرحی که در ماده 20 قانون یاد شده آمده است، مشخص است که بین طرح صنعتی و اختراع تفاوت اساسی وجود دارد، زیرا طرح صنعتی به ظاهر کالا و دقیقاً جنبه ای از یک کالا که تزیین شده و با رعایت اصول هنری به وجود آمده است، مربوط می شود و با ضرورت های کاربردی و فنی تعیین نمی گردد، در حالی که اختراع چه محصول و چه فرآیند قبل از هر چیز ضرورتاً به وسیله جنبه کاربردی اش تعیین می شود. به عبارت دیگر، طرح صنعتی به سیما و ظاهر یک وسیله و کالا که جنبه زیبایی شناختی و تزئینی دارد، مربوط می شود. در حالی که در اختراع جنبه اختراعی و آفرینشی آن مورد توجه است.
تفاوت دیگر اختراع و طرح صنعتی این است که حمایت از طرح صنعتی را نمی توان برای مثال به علت عدم استفاده از آن نظیر آنچه که در مورد اختراع مصداق دارد. قطع نمود.
همانطور که در قسمت اخیر ماده 20 قانون یاد شده آمده است، چنانچه در یک طرح صنعتی تنها دسترسی به یک نتیجه فنی بدون تغییر ظاهری مورد نظر باشد، مشمول حمایت قانون طرح های صنعتی نخواهد بود و می-تواند در صورت دارا بودن ویژگیهای مربوط، در قالب اختراع یا اختراعات کوچک و مدل اشیاء مفید مورد حمایت قرار گیرد.
مقایسه طرح صنعتی و علائم تجاری
با توجه به ماده 20 قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری، هرگونه ترکیب خطوط یا رنگ ها و هرگونه شکل سه بعدی با خطوط رنگ ها و یا بدون آن، به گونه ای که ترکیب یا شکل یک فرآورده صنعتی یا محصولی از صنایع دستی را تغییر دهد، طرح صنعتی است.
با توجه به تعریف فوق و تعریف علامت تجاری که صرفاً نشانی است برای تمیز کالاها و خدمات از یکدیگر، روشن است که میان این دو از حیث تعریف، هدف، شرایط ثبت، نحوه حمایت و مدت حمایت تفاوت اساسی وجود دارد. البته علیرغم تفاوت میان علائم تجاری و طرح صنعتی به شرح فوق، بعضاً مواردی وجود دارد که شکل طرح یا بسته بندی یک محصول خاص از جمله ویژگی متمایز کننده آن تلقی شود و به عنوان یک علامت تجاری سه بعدی قابل حمایت باشد. بطری کوکاکولا یا شکل مثلثی شکلات Taberone را می توان به عنوان نمونه ذکر است.
مضافاً اینکه شاید ثبت این طرح ها در قالب علامت تجاری به نفع باشد؛ زیرا مدت حمایت از علامت تجاری نامحدود است در حالی که مدت حمایت از طرح صنعتی در نظام داخلی کشورها محدود است. (معمولاً بین 10 تا 25 سال). همچنین هزینه ثبت علامت تجاری با طرح های صنعتی متفاوت و معمولاً هزینه ثبت طرح صنعتی بیشتر از علامت تجاری است.
در خاتمه بحث و اهمیت موضوع سابقه تاریخی ثبت طرح صنعتی درکشورها می توان گفت که اگر چه طرح های صنعتی و علائم تجاری هر دو در رابطه با محصولات و کالاها هستند لیکن کارکرد آنها متفاوت است. هدف و کارکرد طرح های صنعتی معرفی و تعیین شکل محصول و عمدتاً زینت دادن به آن است و هدف عمده علائم تجاری ایجاد تمایز میان محصولات و خدمات اشخاص از محصولات و خدمات رقباه است.

ممنوعیت دارا شدن بلا جهت از برند دیگری

پیرو مقاله قبلی، نباید استفاده و یا عدم ثبت برند با سابقه ای که توسط شرکت های تازه تاسیس انجام شود چرا که این امر باعث می شود اصل کلی حقوقی ممنوعیت دارا شدن بلا جهت از برند دیگری شکل بگیرد.این زمانی اتفاق می افتد که به دلایل غیر متعارف به دارایی یک شخص افزوده می شود و از دارایی شخص دیگری کاسته می شود.ایتن نوعی بهره بری از تلاش دیگران است نه زحمات خود.بنابراین یکی از اهداف ثبت برند همین حمایت از حسن شهرت از صاحب برندیست که با تلاش خود معرفی شده است.
فراسوی دیدگاه و اصل حقوقی از دیدگاه اقتصادی نیز اصل ممنوعیت دارا شدن بلا جهت از برند دیگری و اعطاء حق انحصاری به صاحب علامت تجاری، بر یک مبنای اقتصادی واحد استوار هستند و در نهایت هر دو موجب برقراری کارایی پویا در جامعه می شود.چرا که رسیدن به سود فعالیت از طریق حمایت از برند امکان پذیر است.حتی در دیدگاه حقوقی امتیاز انحصار گرایی استفاده از حسن شهرت است برای رسیدن به سود مطمئن.
البته برخی بر قابلیت انطباق اصل دارا شدن بلاجهت حمایت از علامت تجاری(برند) این ایراد را وارد کرده اند که ارائه دلیل خاص برای توجیه حق، حداقل چیزی است که برای توجیه حقوق علائم تجاری لازم است و در مرحله بعد، باید بتوان از آن دلیل قراینی برای شکل حق، دامنه حق و محدودیت های آن به طور مثال اینکه آیا حقوق علائم تجاری باید از هرگونه گمراهی جلوگیری کند یا تنها گمراهی که بر تصمیم خرید مصرف کننده مؤثر باشد ملاک عمل است استنباط کرد. در حالی که اصل دارا شدن بلاجهت به هیچ طریقی این مسائل را مد نظر قرار نداده و لذا در تعریف بلاجهت بودن با شکست مواجه شده همانطور که در تبیین ماهیت هنجاری آنچه غلط است نیز عقیم مانده است. البته ایرادی را که به دقیق نبودن این اصل در شکل حق و دامنه حق و … وارد است را می توان اینگونه رد کرد که یکی از کارکردهای دخالت حقوق و اقتصاد در شکل دهی و تعیین دامنه اعمال قواعد و اصول حقوقی، در راستای کارا بودن قوانین حقوق در جامعه است و ایرادی که از این لحاظ بر اصل ممنوعیت دارا شدن بلاجهت وارد است تا حد زیادی از طریق تحلیل اقتصادی این اصل ثبال حل است.
مبنا و پایه حقوق رقابت غیرمنصفانه، آزادی رقابت است. فعالیت رقابتی در انزوا صورت نمی گیرد. مطابق این اصل فعالان اقتصادی آزادند که از تلاش های دیگران بهره ببرند و فعالیت شان را بر پایه تلاش دیگران بنا کنند. بنابراین رقابت تنها زمانی غیرمنصفانه است که از سطح معینی از غیرمنصفانه بودن بالاتر رود. لذا هیچ قاعده عمومی در جامعه وجود ندارد که به موجب آن، همه سودهایی که افراد از یکدیگر می برند ناصحیح و غیرمنصفانه بوده و نیاز به جبران داشته باشد. در عوض بازارها و جوامع به عنوان یک کل، بر پایه وابستگی متقابل بنا شده اند. به نقل از گوردن «اگر حتی وابستگی متقابل عمده، خودبخود شروع مسئولیت باشد اغراق نیست که بگوییم همگی روزهایمان را در دادگاه سپری خواهیم کرد …»
در نتیجه اصل دارا شدن بلاجهت به این معنا نیست که هر عمل دارا شدنی که بر پایه تلاش های دیگران صورت گرفته باشد بلاجهت است، زیرا اصل آزادی اطلاعات و اصل آزادی رقابت بر اصل دارا شدن بلاجهت مرجع است.همانطور که بیان شد باید معیارهای ممنوعیت دارا شدن بلاجهت را مشخص شود که چه دارا شدنی بلاجهت است و باید جبران شود، تا با توجه به معیارهای به دست آمده بتوان مشخص کرد چه رفتار تجاری غیرمنصفانه است و باید از آن جلوگیری شود و متعاقباً در برابر ان از دارنده علامت تجاری حمایت شود. به عنوان مثال ون انگلن ملاک غیرمنصفانه بودن را بهره برداری اشخاص ثالث از اشیاء غیرمادی عینی قرار داده است. با این استدلال که استفاده گمراه کننده علائم تجاری بلاجهت است، زیرا به استفاده کننده ثالث اجازه می دهد تا از تلاش های غیرمادی عینی تاجر دیگری که به منظور ایجاد بازار برای محصول خودش صورت گرفته، بهره¬برداری کند.
به اعتقاد ون انگلن در جایی غیرمنصفانه بودن فعل محقق می شود که استفاده کننده ثالث قادر باشد به جهت اینکه از تلاش های بازاریابی دارنده علامت بهرهبرداری کرده، کالا و خدماتش را ارزان تر به بازار عرضه کند، بدون اینکه در بازاریابی سرمایه گذاری کرده باشد. در نتیجه عدم حمایت از علامت تجاری (برند)و فقدان حق انحصاری برای صاحب علامت می تواند منجر به عدم تعادل رقابتی به ضرر دارنده حق شود.
بنابر آنچه بیان شد اصل دارا شدن بلاجهت به عنوان یک اصل در تئوری وظیفه گرایی تا حد زیادی منطبق بر کارایی پویا در حقوق و اقتصاد به عنوان بخشی از تئوری نتیجه گرایی تا حد زیادی منطبق بر کارایی پویا در حقوق و اقتصاد به عنوان بخشی از تئوری نتیجه گرایی است، زیرا مستلزم پاداش کافی و با هدف جلوگیری از عدم تعادل رقابتی در بازار صورت می گیرد. گرچه تفاوت هایی بین ایندو وجود دارد و آن اینکه اعطاء حق و جبران خسارتی که به موجب تئوری اقتصادی به نفع فعال اقتصادی برای تشویق و ایجاد انگیزه صورت می گیرد محدود به ایجاد منفعت عمومی می باشد و چنین مشوق هایی از حدی که برای حذف شکست بازار ضروری است، فراتر نمی رود، در حالیکه مبنای ممنوعیت دارا شدن بلاجهت استحقاق دارنده حق از لحاط اخلاقی می باشد.
در همین جا لازم است که اشاره ای نیز بر اختلافات اساسی بین دو منطق وظیفه گرایی که اصول اخلاقی از آن منتج می شوند و نتیجه گرایی که تئوری اقتصادی از آن نشأت گرفته شود. والدرون در این خصوص به خطری اشاره می کند که در مغالطه و قیاس ناصحیح این دو نظریه  در جایی که برای استخراج استحقاق حق از لحاظ اخلاقی از استدلالات اقتصادی و تأکید بر نتیجه کمک گرفته می شود وجود دارد. در خصوص حقوق مالکیت ادبی و هنری، والدرون این قیاس ناصحیح را اینگونه توصیف می کند: «بنابر یک فرض خنثی 1) «اگر شخصی از نظر اخلاقی شایسته باشد، پاداش دادن به او صحیح است.» می توان با مغالطه اینگونه استنباط کرد که 2) «اگر پاداش دادن به شخص صحیح باشد پس از آن شخص از نظر اخلاقی شایسته است.» و از فرض دوم و فرض سوم که 3) «پاداش دادن به نویسندگان صحیح است.» می توان استباط کرد که 4) «نویسندگان از شایستگی اخلاقی برخودار هستند.» در اینجا ممکن است کسی این نقد را وارد کند که حرکت از فرض اول به فرض دوم مغاطله¬آمیز نیست، زیرا واژه، «پاداش» متضمن ایده شایستگی اخلاقی است، در حالیکه صرفاً کافی است واژه «پاداش» را با یکی از کلمات «سود» یا «مشوق» جایگزین شود تا دوباره مغالطه آمیز بودن استنتاج ظاهر شود.
بنابراین والدرون به این مسئله تاکید دارد که درست است که منطق اقتصادی، اعطاء حق به عنوان مشوق را به جهت اینکه جامعه با اعطاء این حق بخوبی کنار آمده است، توجیه می کند، اما منطق اقتصادی قادر نیست در مورد استحقاق اخلاقی دارنده حق، اظهار نظر کند. لذا این نکته همواره باید مد نظر قرار گیرد که تبدیل یک حق توجیه شده با منطق اقتصادی به استحقاق اخلاقی، می تواند دو اثر سوء داشته باشد. خطر اول، تأکید بیش از حد بر حقوق و خطر دوم، عدم تاکید بر محدودی هایی که باید طبق تئوری اقتصادی محترم شمرده شوند. برخی از آنچه بیان شد اینگونه استنباط می کنند که اصل دارا شدن بلاجهت به عنوان یک اصل اخلاقی نمی تواند توجیه کننده لزوم اعطاء یک حق انحصاری باشد، چون هنجاری برای توجیه مبنای حق و تعیین قلمرو حق ارائه نمی دهد. این گروه معتقدند استناد به تحلیل اقتصادی برای حل این نقض، چیزی جز غالب شدن نتیجه گرایی بر اصول اخلاقی نمی باشد. ولی نگرانی که به آن اشاره شد در جهت گسترش توجیهات تئوری اقتصادی از طریق اصول اخلاقی است، درحالیکه به نظر نمی رسد محدود کردن آنچه اصول اخلاقی تأکید کرده، توسط تئوری اقتصادی غیرمنطقی باشد، پس می توان قلمرو قواعد حقوقی را از طریق تئوری اقتصادی محدود کرد. بنابراین می توان برای تعیین محدوده اعمال قاعده حقوقی اخلاقی ممنوعیت دارا شدن بلاجهت، از نتیجه گرایی و استدلالات اقتصادی کمک گرفت و به این ترتیب این اصل از این قابلیت برخودار است که در حد وسیعی اعطاء حق انحصاری به صاحب علامت را توجیه می کند. (تفکیک دو رابطه ی «رابطه بین رقبا» و «رابطه بین تولید کننده و مصرف کننده» و اینکه رقابت غیرمنصفانه حمایت از کدام رابطه را توجیه می کند و اینکه در قرن 19 مصرف-کننده مد نظر قرار نداشته به همین مسئله برمی گردد.)
از جمله مواردی که صرف نظر از قانون علائم تجاری(برند)، برمبنای ممنوعیت دارا شدن بلا جهت از برند دیگری و ممنوعیت رقابت غیرمنصفانه از علامت تجاری حمایت شده می توان به پرونده ای اشاره کرد که در تاریخ 19/7/93 به شماره دادنامه 9309970226300515 از شعبه 3 دادگاه عمومی تهران صادر گردید. در این پرونده با وجود اینکه علامت در موعد مقرر تمدید نشده بود که در این مواقع با استناد به قانون ثبت اختراعات و طرح های صنعتی و علائم تجاری مصوب 1386، از صاحب علامت سلب مالکیت می شود، اما با وجود این، دادگاه با این استدلال که:«…. هرچند که در موعد مقرر قانونی تمدید نشده است، اما بنا به گواهی کسبه و ابزار فروشان و … محصولات شرکت با علامت «فرا» حدود 25 سال در ایران وارد و توزیع می گردد که با این اوصاف ثبت موخر همان علامت در همان طبقه و کالا از سوی خوانده از مصادیق رقابت نامشروع تجاری و توأم با سوءنیت است که برابر مواد 6 و 10 مکرر کنوانسیون پاریس ممنوع گردیده و قابل حمایت نمی باشد و مصرف کنندگان هم در تشخیص کالا از یکدیگر دچار اشتباه و گمراهی خواهند شد و استفاده خوانده از شهرت تجاری خواهان هم از مصادیق دارا شدن غیرعادلانه بوده و تضییع حقوق مقدم و مکتسبه خواهان را در بردارد …» صرف نظر از نظام حمایتی علائم تجاری(برند) به موجب اصل ممنوعیت دارا شدن بلاجهت از حسن شهرت صاحب علامت و منع رقابت غیرمنصفانه علامت را مورد حمایت قرار داده است. درخصوص دامنه حمایت از این اصل نیز با توجه به تئوری های اقتصادی می توان اینگونه استدلال کرد که تا جایی که هزینه تحمیلی بر سایر رقبا درخصوص محرومیت از استفاده از علامت «افرا» کمتر از هزینه ای باشد که صاحب علامت در کسب شهرت سرمایه گذاری کرده، می توان از صاحب علامت در برابر سایر رقبا با استناد به اصل ممنوعیت دارا شدن بلاجهت حمایت کدر.
با وجود آنکه بیان شد از آنجائیکه در اقتصاد مبتنی بر بازار، رقابت آزاد هم علت توجیهی و هم نتیجه آن است، حمایت از منافع اقتصادی اشخاص در مقابل رقبای خود نمی تواند به اندازه حقوق اموال گسترده باشد، لذا در گفتار بعد به بررسی توجیه حمایت از علامت از طریق حقوق اموال و حق مالکیت بر علامت تجاری پرداخته می شود.