نوشته‌ها

ثبت شرکت در انگلستان،اخذ نمایندگی برندهای مشهور،ثبت رامند

ثبت شرکت در انگلستان و اخذ نمایندگی از برندها ی مشهور

اگر رشته فعالیت شما در مورد اقلام و کالاهای خارجی است و بازار خوبی می توانید در برخی اقلام داشته باشید که حرفی برای گفتن در دنیا می توانند داشته باشند می توانید در کشور انگلستان شرکت ثبت کنید تا هم در این کشور که پذیرنده شرکت های بسیاری در دل خود است اعتبار کسب کنید و هم به عنوان یک شرکتی که در اتحادیه اروپا ثبت قانونی شده و اجازه فعالیت دارد کسب و کار داشته باشید.
به دلیل برخی مشکلات از قبیل تحریم ها شاید به راحتی نتوانید نمایندگی یک کالا را اخذ کنید و ارائه دهید اما با ثبت شرکت در انگلستان وثبت شرکت در انگلستان و اخذ نمایندگی از برندها ی مشهور یا به راحتی می توانید این مشکل را برطرف کنید .

در کل اگر مزایای ثبت شرکت در انگلستان به عنوان یک کشور برتر و ثروتمند در قاره اروپا و هدف از سرمایه گذاری را بخواهیم نام ببریم باید بگوییم :
1- اخذ اقامت تجاری برای کشور انگلستان
2- اخذ اقامت برای اعضای خانواده مدیران شرکت
3- ارائه مدارک شرکت و تسهیل در اخذ ویزای تجاری شنگن اروپا و ویزای آمریکا و کانادا
4- افتتاح حساب بانکی جهت نقل و انتقال ارزی برای مبادلات بین المللی
5- مبادلات تجاری و بازرگانی آزاد بدون هیچ محدودیتی
6- اخذ پاسپورت کشور انگلستان پس از 7 سال
7- ثبت برند بین المللی جهت جلوگیری از سوء استفاده بین المللی
8- اخذ استانداردهای اروپایی مانند CE
9- معافیت های مالیاتی که کشور انگلستان برای جذب سرمایه گذار خارجی وضع کرده است
10- کسب اعتبار بیشتر در مراجع بین المللی جهت عقد قرارداد های بین المللی
11- اخذ تسهیلات بانکی با بهره های بسیار پایین بازپرداخت ، حدود 5/0 درصد با تنفس های یک و دو ساله
12- بهره مندی از پوشش های بیمه ای اروپا به ویژه انگلستان
اینگونه شرکتها هیچگوه محدودیتی برای کارکرد و میزان سرمایه گذاری و یا تبلیغات حرفه خود را ندارند.

مدارک مورد نیاز جهت ثبت نام اولیه در سامانه ثبت شرکت انگلستان :
1- اسکن واضح پاسپورت اعضاء
2- کپی فیش آب برق ویا تلفن مربوط به مدیرعامل که نام ایشان و آدرس در آن ذکر شده باشد
3- آدرس دفتر ایران (میتواند همان آدرس در فیش و یا غیر از آن باشد)
میزان سرمایه اولیه جهت اعلام ودرج در سامانه ثبت انگلستان
که همان سرمایه اولیه محسوب میگردد از مبلغ ۱۰۰۰ پوند الی ۲۰۰۰۰پوند قابل اعلام است. (هیچ مبلغی به صورت نقدی به بانک یا مرجع دیگری پرداخت نمی شود و یا ودیعه گذاشته نمی شود بلکه فقط توسط وکیل اعلام میگردد)، و در مواردی هم که موکل نیاز داشته باشد تا مبلغ ۵۰۰۰۰ £ توسط وکیل قابل اعلام است

مدت زمان ثبت نام اولیه:
پس از دریافت مدارک فوق ، ۷ روز کاری زمان می برد تا اسم و مشخصات شرکت بصورت آنلاین در انگلستان ثبت گردد پس از آن تمام مدارک از هر نقطه جهان بصورت آنلاین قابل دسترسی و مشاهده و تحت حفاظت سیستم ثبت شرکت های آن کشور خواهد بود
مدت زمان ثبت نهایی:
در این مرحله موکل مدارک آنلاین را چک میکند در صورت نداشتن اشتباه دستور ثبت بین الملی داده میشود و کلیه مدارک توسط وکیل انگلیسی تایید و به وزارت خارجه و دادگستری بریتانیا در لندن ارسال و ممهور به مهر برجسته بریتانیای کبیر می‌گردد. سپس به سفارت ایران در لندن جهت ثبت و تایید سفارت ایران، در لندن و ممهور به مهر برجسته وامضا سرکنسولگری لندن میگردد و پس از پلمپ توسط پست رویال لندن به ایران حمل و خدمت موکل تحویل میگردد.

ثبت شرکت در انگلستان،اخذ نمایندگی برندهای مشهور،ثبت رامند

ثبت شرکت در انگلستان،اخذ نمایندگی برندهای مشهور،ثبت رامند

ثبت برندپوشاک، برند لباس،مزون

برند پوشاک و مزون لباس

در دنیای کنونی خرید هر نوع پوشاک مناسب برای مهمانی ، اداری، رسمی، تحصیلی و یا حتی فصلی محدود به زمان و مکان خاصی نیست. شما با یک اپلیکیشن یا سایت حتی در فضای مجازی هم میتوانید انتخاب کنید. حتی با فرسنگها فاصله بدون اینکه فروشگاهی داشته باشید می توانید فروشنده و یا خریدار کالا باشید.
حا آنکه وقتی فعالیتی را شروع می کنید مخصوصا در رابطه با پوشاک و موارد مصرفی که هم سریع جای خودش را می گیرد و هم سریع بازار خودش را با انواع سلیقه ها پیدا می کند، نیاز به شناساندن یک نام دارد.چرا که همه هزینه تبلیغات و تلاشها بی ثمر می شود اگر فکری برای ثبت نام تجاری یا برند خود نکنید.
شما وقتی به یک فروشگاه می روید و دست روی برند خاصی میگذارید و حتی حاضرید هزینه گزافی را برای آن پرداخت کنید نه تولید کننده را می شناسید و نه طراح را. شما فقط یک نام (برند) را شناخته اید و این برند و لوگو را هر جای دنیا که نماینده فروش آن باشد، ببینید می شناسید.
پس حرفه ای ترین کار اینست که ابتدا برای ثبت برند پوشاک و مزون لباس خود اقدام کنید.
ثبت برند پوشاکو یا مزون لباس باعث رونق کسب و کار و هدایت مشتری شما می شود. ضمنا جلوی جنس و محصول تقلبی را هم می گیرید. اگر برند پوشاک شما معروف باشد شاید افرادی قصد سو استفاده از برند شما را داشته باشند اما با طی کردن مراحل قانونی ثبت مالکیت برند جلوی ضرر های احتمالی را خواهید گرفت.
اگر جنس پوشاک و یا طراحی لباس های رسمی که توسط فروشگاه شما انجام یابد با صرف وقت و انگیزه باشد و از مرغوبیت آن چیزی کم نگذارید مطمان باشید بازار را بدست خواهید آورد. و دیگر نیازی نیست که محصول تولیدی خود را با نام یک کشور دیگر به بازار عرضه کنید.با کمی ذکاوت و خلاقیت می توانید برند خود را به طور رسمی معرفی کنید.
گاهی کیفیت تولیدی محصولات داخلی آن‌چنان پایین است که چاره‌ای جز تهیه جنس خارجی وجود ندارد و یا قیمت محصولات داخلی نسبت به مشابه خارجی بسیار بالاتر است لذا این مسئله باعث می‌شود تا مردم کالای خارجی را ترجیح دهند.
تنوع قیمت در بازار پوشاک به برند، مدل و جنس محصول بستگی دارد؛ چنانچه قیمت انواع لباس بر اساس شاخص‌های مختلفی ازجمله کیفیت پارچه، برش و دوخت، محل عرضه و برند بودن یا نبودن لباس است اما با توجه به به سه برابر شدن قیمت ارز، قیمت انواع پوشاک به‌ویژه پوشاک وارداتی 100 درصد افزایش‌یافته است؛ این مسئله باعث شده است تا با توجه به افزایش قیمت چشمگیر پوشاک خارجی، ایرانیان تمایل بیشتری به پوشاک ایرانی پیدا کنند اما هنوز هم هستند افرادی که استفاده از پوشاک و کالای خارجی را جزو ملزومات زندگی‌شان می‌دانند.

دلیل روی آوردن این افراد به پوشاک و کالای خارجی این است که می‌گویند:یا کیفیت تولیدی محصولات داخلی آن‌چنان پایین است که چاره‌ای جز تهیه جنس خارجی نداریم و یا قیمت محصولات داخلی نسبت به مشابه خارجی بسیار بالاتر است لذا این مسئله باعث می‌شود تا کالای خارجی را ترجیح دهیم.

اما حقیقت این است که صنعت پوشاک ایران در مقایسه با کشورهایی همچون ترکیه، چین، بنگلادش و…که امروزه بخش اعظمی از صادرات پوشاک را به خود اختصاص داده اند، از قدمت طولانی‌تر و کیفیت و طراحیمطلوب‌تری برخوردار است پیشنهاد می تواند تلفیق و ادغام                 نساجی و بازار فروش لباس با برند مخصوص باشد، که هم به

efj fvknاشتغال زایی کمک کند و هم میزان سرمایه کشور را بیشتر کند

و هم با مصرف لباس و پوشاک ایرانی مانع ورشکستگی هموطنان

خود شویم،و چه بسا خود با اعتماد به نفس و اتکا به متخصصین

داخلی بتوانیم صادر کننده پوشاک هم باشیم.چرا که منابع تهیه

مواد اولیه را داریم و با کمی ممارست می توانیم در زمینه

برندینگ پوشاک هم فعال باشیم. شاید خرید و پوشیدن

لباس هایی با برند هایی مثل السی وای کی کی، آدیداس، هرمس، شانل و… بین ایرانی ها زیاد باشد اما باید قبول کرد بیشتر این ها تقلبی هستند و جنس اصلی با کیفیت مطلوب ندارند.حالا به این فکر کنیم که برند پوشاک ایرانی چنان شهرت و معروفیت برتی خود رغم بزند که بتواند با تمام اجناس تقلبی اما گرانقیمت رقابت کند و چه بسا اکنون هم برخی از برندهای پوشاک ایرانی هستند که همان حس اعتبار و شخصیت را برای مصرف کننده اش به همراه دارد.

مراحل ثبت برند لباس یا مزون لباس:
ابتدا باید یک نام که میتواند نام خانوادگی خود یا نامی که در لغتنامه دهخدا دارای مستند معنی فارسی است انتخاب کنید
به یاد داشته باشید در صورتیکه می خواهید از اسم خارجی استفاده کنید باید کارت بازرگانی یا کارت عضویت برای ثبت برند ارائه دهید
مدرک بعدی جواز یا تاییدیه مهارت یا پروانه کسب است که از مرجع صلاحیت دار در رابطه با دوزندگی ، طراحی و خیاطی صادر شده باشد
نام تجاری (برند) یا لوگو باید به نام شخص حقیقی (یک فرد)و یا شخص حقوقی(شرکت)و یا ترکیب هردوی آنها ثبت شود پس به مدارک شناسایی شخص و یا مدارک ثبتی شرکت نیاز است.
الزامی وجود ندارد که همراه برند خود لوگو یا نشان را ثبت کنید ولی در صورتیکه لوگو خود را طراحی و انتخاب کرده باشید هر دو در یک اظهارنامه قابل ثبت است.

 

بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت

اهمیت بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت حق ثبت برند برای جوامع امروزی بی بدیل و اثبات شده است. چرا که یکی از راه های حمایتی از عرضه کالاست اما وقتی این حق توسط افرادی بخاطر شهرت کالایی مورد سوء استفاده قرار می گیرد وجه حمایتی و قانونی ثبت یا عدم ثبت کالایی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. در واقع در جوامع امروزی قدرت تبلیغات غیر قابل انکار می باشد اما تصور کنید فرد یا شخصیت حقوقی با همه هزینه ها و استهلاکات و درد سرهای تولید و کارگر و پخش و مهتر از آن رسیدن به سود ناگهان و هزینه های هنگفت برای تبلیغات و فروش بیشتر ناگهان با مسأله تقلب و سوء استفده از برند خصوصی اش واقع می شود، از طرفی هم کالای تقلبی بی کیفیت باشد چه چیزی میتواند حیثت او را در بازار مصرف اعاده کند و چه آسیبی به شهرت او می رسد؟
در معاهدات آپتن 1960 میلادی، حق مالکیت علامت تجاری کاملاً متمایز از حمایتی بود که از حقوق مالکیت ادبی و هنری و حق اختراع صورت می¬گرفت. علامت تجاری یک مال است. نه در واژگان، عبارت، طرح و سمبل، بلکه به عنوان ابزاری برای شناسایی اشیاء- چه اشیائی که ساخته مهارت بشر بودند و چه تولید صنعت، چه با دست ساخته شده بودند چه با ذهن و یا ترکیب هر دو- و این مال وجود خارجی جدا از آنچه به شناسایی آن می-پردازند، ندارد.
قاضی پرونده شرکت هانور استار میلینگ علیه متکالف چنین برداشتی را ارائه داد که: اکثر دادگاههای انگلیس معتقدند که هیچگونه مالکیتی به خودی خود برای علامت تجری قابل تصور نیست. اما در همین دعاوی، دادگاهها حق استفاده انحصاری از علامت را جهت شناسایی کالای شرکتی که تولید کننده آن است، به رسمیت می¬شناختند. با این استدلال که تولید کننده نباید به گونه ای کالایش را در بازار عرضه کند که کالای تولید کننده دیگری به نظر برسد. لذا تولیدکننده مجاز به استفاده¬هایی از اسامی، نشانه¬ها، حروف یا مهر دیگری به نحوی که این برداشت اشتباه را در ذهن مصرف کننده ایجاد کند که کالاهایی که عرضه می¬شود تولید شخص دیگری است، نمی¬باشد. واضح است که انکار حق مالکیت علامت تجاری، صرفاً انکار حق مالکیتی است که فرع بر فعالیت تجاری است که تأسیس شده یا از علامت تجاری استفاده کرده است. به عبارت دیگر حقوق علائم تجاری به عنوان مال حمایت می¬شد و آنچه مورد حمایت قرار نمی¬گرفت خود واژه¬ها یا نشانه¬ها – آنچه صرفاً نمایانگر مال بود- بودند. آنچه هدف نهایی حمایت بود حق مالکیتی بود که از استفاده خاص از واژگان و نشانه¬ها در تجارت نشأت گرفته بود.
در دعاوی، آنچه خواهان مدعی آن بود استفاده¬ای بود که از علامت خواهان بر روی کالاهایی که خوانده تولید کرده بود، صورت گرفته بود و به این ترتیب مصرف¬کننده را اغوا می¬کرد که کالا را خریداری کند. بر این اساس که علامت تجاری صرفاً یک تمایز دهنده و شناساننده تجارتی است که علامت بر روی کالا و خدمات آن استفاده شده است و آنچه حمایت می¬شود تجارت تولید کننده است نه علامت تجاری به صرف مجموعه¬ای از واژگان و نشانه-ها.
در دعاوی قبل از این دوران به خاطر اینکه آن ترمینولوژی در قرن 19 گسترش یافته بود همیشه از این حق به عنوان حسن شهرت تولید کننده در تجارت یاد نمی¬کردند. مفهومی که این حق در جریان تجارت پیدا کرد حداقل به اول قرن 18 برمی¬گردد.
آنجاییکه دادگاه در پرونده کیبل، به دعوایی در قرن 15 اشاره کرد که از حق فرد بر روی نتیجه کار غیرقانونی دیگری حمایت شده بود. در جایی که افراد از هنر و مهارتشان استفاده کرده و کالایشان را عرضه می¬کنند این تجارت آنهاست و کسی که مانع دیگران از تجارت و امرار معاششان می¬شود برای مانعی که ایجاد کرده مسئول است.
برداشت تعمیم یافته نظریه کار در توجیه حق مالکیت بر علامت
در بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت حق مالکیت از جمله حق مالکیت بر علامت تجاری، حقی بدیهی و آشکار نیست. از نگاه عدالت توزیعی، قائل شدن حق مالکیت نیاز به توجیه و اثبات دارد، زیرا اعطاء آن- یا قدرت و اختیاری که برای صاحب حق در تصمیم گیری درباره استفاده از منابع کمیاب در مسیری که لزوماً مرتبط با نیاز سایرین یا کالای عمومی نیست، قائل می¬شود – آثار منفی روی سایرین بجا می¬گذارد. برای اینکه منطق و دلیلی قادر باشد اعطاء حق مالکیت را توجیه کند باید از حداقل ویژگی¬های برخوردار باشد. اول اینکه باید دلیل خاصی برای توجیه اعطاء حق انحصاری وجود داشته باشد. دوم اینکه منطق ارائه شده باید از این قابلیت برخودار باشد که موضوع، دامنه و محدودیت حق از آن قابل استخراج شود.
تئوری¬های زیادی وجود دارد که اعطاء حق مالکیت خصوصی را توجیه کرده و معیارهای ذکر شده را برآورد می-کنند. این تئوری¬ها به دو دسته اصلی قابل تقسیم هستند.
اول تئوری نتیجه¬گرایی (ابزار گرایی) که پیامد و نتیجه مثبت (اقتصادی) اعطاء حق مالکیت را بیان می-کند. چنین اثر مثبتی می¬تواند توجیه کننده اعطاء حق مالکیت برای رسیدن به یک بهره¬وری کارا از منابع باشد. از آنجایی که تئوری نتیجه¬گرایی بر پایه منطق اقتصادی استوار است، اعطاء حق انحصاری به دارنده علامت را از طریق تحقق کارایی در جامعه توجیه می-کنند، چرا که حمایت از علامت تجاری (برند) از یک سو ارتباط بین مصرف¬کننده و تولید کننده را بهبود می¬بخشد و از سوی دیگر در راستای سرمایه گذاری تولید کننده در ارتقاء کیفیت و حفظ آن ایجاد انگیزه می¬کند. اما دسته دوم از تئوری¬های توجیه کننده حق مالکیت، تئوری¬های وظیفه¬گرایی هستند که اعطاء حق مالکیت را برمبنای استحقاق اخلاقی دارنده حق در مقابل جامعه¬ای که در آن افراد به موجب قرارداد اجتماعی ملزم به احترام به حقوق و آزادی¬های دیگران هستند. توجیه می-کند. ممکن است این استحقاق به جهت کار و سرمایه¬ای که شخص در یک کالا انجام می¬دهد یا صرف این حقیقت که شخص چیز با ارزشی تولید کرده باشد، ایجاد شده باشد. به طور مثال تئوری کار لاک بر این اعتقاد استوار است که «غیر منصفانه است که ارزشی که از کار یک تولید کننده به وجود آمده، توسط شخص ثالثی تصاحب شود.»
در واقع یکی از برجسته¬ترین توجیهات مبتنی بر تئوری اخلاقی وظیفه¬گرایی که برای توجیه حقوق مالکیت خصوصی به کار می¬رود، نظریه کار جان لاک می¬باشد. اساس نظریه کار لاک درباره حقوق مالکیت، اموال فیزیکی است و همین امر از قدرت این نظریه در توجیه حقوق علائم تجاری می¬کاهد. با وجود این، اگر برداشت موسعی از این نظریه داشته باشیم، این نظریه برحقوق علائم تجاری نیز قابلیت انطباق دارد. یکی از ویژگی¬های ارزشمند نظریه لاک ریشه¬ای است که در چارچوب بزرگتری به نام عدالت دارد. براین اساس نه تنها اساس حقو ق مالکیت را توجیه می¬کند، بلکه به طور واضحی دامنه مالکیت را نیز تعیین می¬کند. بدین ترتیب مالکیت مالک از طریق مالکیتی که دیگران نسبت به آزادی عمل خویش دارند، محدود می¬شود. به نظر می¬رسد ارتباطی که بین مالکیت و محدودیت در نظریه لاک وجود دارد، آن را در توجیه حق مالکیت نسبت به اصل ممنوعیت دارا شدن بلاجهت مرجع می¬سازد. بنابراین نظریه لاک، هر انسانی بر خویش و کار خویش مالکیت دارد. لذا هر شخص کار خود را با چیزی که مشترکاتا بیامیزد استحقاق ثمره آن کار دارد، چون کار او چیزی از مشترکات را قابل بهره¬برداری برای عموم کرده، پس ارزش افزوده ایجاد کرده است. در نتیجه انجام دهنده کار سزاوار مالکیت به ثمره کار خویش است. پس شرط کلیدی استحقاق، ایجاد ارزش افزوده به شی¬ءای از مشترکات است. پس نباید کار انجام شده، بی¬هدف و یا قابل اغماض باشد.
همانطور که در ابتدای این بخش بیان شد، حقوق علائم تجاری(برند) مشتمل بر دو رابطه است که نیاز به توجیه دارد. رابطه اول رابطه بین تولید کننده و مصرف¬کننده و آنچه باید توجیه شود جلوگیری از گمراهی مصرف¬کننده است. لازم به ذکر است که تئوری کار لاک قادر به ارائه توجیهی برای حمایت از علامت در مقابل گمراهی مصرف-کننده نیست، چرا که جلوگیری از گمراهی به جهت ویژگی ذاتی علامت تجاری که ایجاد تمایز و شناسایی مبدأ کالاست، صورت می¬گیرد. برای حمایت علامت در برابر گمراهی لازم است که علامت تجاری متمایز بوده و به ثبت رسیده باشد. در حالی که این شروط، ارتباطی با کار یا سرمایه¬ای که پایه اصلی حمایت در تئوری لاک هستند، ندارد.
اما رابطه دوم که مربوط به رابطه بین رقبای تجاری می¬باشد، از طریق برداشت تعمیم یافته¬ای که از نظریه لاک صورت گرفته، قابل توجیه است. قبل از ورود به استدلالات نظریه لاک در توجیه این رابطه، باید به این سوال پاسخ داده شود که نظریه لاک چه چیزی از این رابطه را قرار است توجیه کند. حمایت از تولید کننده در برابر سایر رقبا در جایی پیش می¬آید که یکی از رقبا علامت تجاری¬اش را به سطحی از ارزش رسانده که این انگیزه برای رقیب به وجود آمده که کپی¬برداری و استفاده از حسن شهرت صاحب علامت به صرفه¬تر از تلاش و سرمایه¬گذاری برای رسیدن به سطحی است که صاحب علامت اصلی با تلاش و سرمایه¬گذاری به آن رسیده است. پس حمایت از این رابطه در جایی ضرورت پیدا می کند که تلاش و سرمایه¬گذاری از سوی صاحب علامت برای رسیدن به سطح قابل قبولی از ارزش که انگیزه سواری مجانی را در رقبا ایجاد کند، صورت گرفته باشد. پس تحلیل این رابطه از طریق نظریه لاک از جایی شروع می¬شود که کار و سرمایه زیادی برای تبدیل علامت تجاری به یک نماد ارزشمند که نمایانگر سطح کیفیت بالایی از کالا و خدمات باشد، صرف شده باشد و در این شرایط، نظریه لاک از کار و سرمایه¬ای که علامت تجاری دلالت بر آن دارد، حمایت می¬کند. پس تا اینجا این نظریه صرفاً حمایت از ویژگی¬های متمایز و شهرت علائم تجاری را- به شرطی که حمایت موکول به کار یا تلاش دارنده حق باشد- توجیه می¬کند و این مورد تنها زمانی رخ می¬دهد که علامت تجرای معروف و یا مشهور شده باشد.
اما مسئله اساسی در اینجا همانطور که درخصوص نظریه اصلی لاک در مورد اموال فیزیکی لاینحل باقی مانده، در مورد علامت تجاری نیز مطرح است و آن مسئله حد ارزش افزوده¬ای است که باید به شی¬ء¬ای از مشترکات اضافه شود تا به ملکیت خصوصی تعلق پیدا کند. همین چالش درخصوص حد کار بر روی علامت تجاری نیز مطرح است. به موجب ماده 125 لایحه حمایت از مالکیت صنعتی «هر شخص که ثابت کند نسبت به علامت ثبت شده به واسطه سابقه استعمال مستمر قبل از تقاضای ثبت حق تقدم دارد …» احتمالاً در این ماده نیز قانونگذار به واسطه سال¬هایی که تولید کننده سابقه استعامل مستمر از علامت را داشته، برای تولید کننده یک حق مکتسبه و طبیعی قائل شده است. اما سوالی که در اینجا مطرح است این است که چه مدت استفاده از علامت، تولید کننده را مستحق استفاده انحصاری از علامت می¬کند؟ در حالیکه ضرورت دارد در راستای ضرورت تدوین قوانین شفاف به این مهم پاسخ داده شود.
درخصوص حمایت از علامت مشهور به جهت کاری که صاحب علامت بر روی آن انجام داده و حق مالکیتی که برای صاحب علامت ایجاد شده و پذیرش یا عدم پذیرش این مسئله از سوی دادگاهها، در رویه قضایی ایران می¬توان به پرونده شرکت شهد آفرین پایتخت علیه شرکت گلدانه میهن که طی شماره دادنامه 9409970226300082 که در تاریخ 14/2/94 منجر به صدور رأی گردید، اشاره کرد. در این پرونده دادگاه با این استدلال که: «… نظر به اینکه کالاهای تحت پوشش علامت خوانده متفاوت از کلاهای تحت پوشش علامت خواهان است و علامت ثبت شده خواهان هم جز علائم مشهوره نمیباشد تا به اعتبار آن بتوان علامت خوانده را به جهت ارتباط کالا و خدمات باطل نمود …» به طور ضمنی علت حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات را نه به دلیل حق مالکیتی که برای تولید کننده صرف نظر از وجود یا عدم وجود گمراهی مصرف کننده قائل است، که حمایت از علامت مشهوره در سایر طبقات را به این دلیل که ممکن است در ذهن مصرف کننده این ذهنیت را به وجود آورد که رابطه¬ای بین کالا و خدمات عرضه شده و علامت مشهور وجود دارد، مورد پذیرش قرار داده است.
همچنین درخصوص عدم توجه دادگاهها به حق مالکیتی که برای دارنده علامت در زمان مشهور شدن علامت به وجود می¬آید می¬توان به پرونده شرکت کیان شکلات کیمیا که طی شماره دادنامه 9309970226300360 در تاریخ 15/5/93 منجر به صدور رأی گردید نیز اشاره کند. در این پرونده دادگاه برای حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات اینگونه استدلال کرد که: «… نظر به اینکه نوع محصولات خوانده دوم که علامت پارمیدا عرضه می گردد مواد شوینده و بهداشتی در طبقات 3 و 5 و 16 و 21 است که متفاوت از محصولات خواهان که جهت شکلات و ویفر در طبقات 30 ثبت شده می¬باشد و علامت پارمیدا جزء علائم مشهوره هم نمی¬باشد. بنابراین وقوع اشتباه و گمراهی مصرف کننده متنفی است …» همانطور که مشهود است با وجود اینکه طبق تئوری¬های حقوقی حمایت از علامت مشهور صرف نظر از گمراهی مصرف¬کننده به جهت مالکیتی که به طور طبیعی در نتیجه کار صاحب علامت به وجود می¬آید، صورت می¬گیرد. با نادیده گرفتن این امر حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات را با گمراهی که برای مصرف¬کننده محقق می¬شود، توجیه کرده است.
با توجه به آراء مذکور در مورد بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت می¬توان اینگونه استنباط کرد که احتمالاً دادگاه محترم تفسیر متفاوتی از بند «و» ماده 32 داشته است، چرا که به موجب این بند، از علامت مشهور در سایر طبقات حمایت می شود مشروط بر آنکه «… عرفاً میان استفاده از علامت و مالک علامت معروف ارتباط وجود داشته و ثبت آن به منافع مالک علامت قبلی لطمه وارد سازد.» به نظر نمی¬رسد که نه از عبارت لزوم ارتباط میان استفاده از علامت و مالک علامت معروف ارتباط وجود داشته و ثبت آن به منافع مالک علامت قبلی لطمه وارد سازد.» به نظر نمی¬رسد که نه از عبارت لزوم ارتباط میان استفاده از علامت و مالک علامت و نه از عبارت لزوم صدمه به منافع مالک در این بند، که ترجمه لغت به لغت بند 3 ماده 16 تریپس است، لزوم گمراهی مصرف کننده که قاضی محترم به کرات به آن در دعاوی اشاره کرده، استنباط می¬شود. البته نقدی هم به شرط حمایت از علامت مشهور در این قانون وارد است و آن این است که حمایت از علامت مشهور را مشروط به ثبت آن قرار داده، در حالیکه همانطور که در مبنای اعطاء حق مالکیت بیان شد، این حق یک حق طبیعی است و اگر قائل به نظریه لاک در اعطاء حق مالکیت باشیم، برای تحقق حق مالکیت نیازی به شرط ثبت برای به رسمیت شناخته شدن ان توسط دولت وجود ندارد.
درباره نظریه کار جان لاک این نکته نباید فراموش شود که لاک بین دو مرحله تاریخی در توجیه مالکیت تفاوت قائل می¬شود: 1. مرحله قبل از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی، 2. مرحله بعد از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی. از کتاب او برمی¬آید در مرحله اول مبنای مالکیت کار است ولی در مرحله دوم، لاک نظریه کار را رها کرده و متوسل به رضایت مردم و قرارداد اجتماعی می¬شود. پس با اعتقاد به قراردادهای اجتماعی می¬توان صرف نظر از لزوم انجام کاری روی علامت مشهور در توجیه حق مالکیت بر آن، حق مالکیت بر علامتی که جدیداً به ثبت رسیده را نیز از طریق قرارداد اجتماعی توجیه کرد.
بنابراین لاک در توجیه مالکیت، صرفاً به نظریه کار متکی نبوده و از موارد دیگری همچون رضایت سایر افراد جامعه به موجب قرارداد اجتماعی هم کمک گرفته است.
حتی با مطالعه دقیق¬تر می¬توان اینگونه استنباط کرد که لاک به مبانی دیگری نظیر افزایش بهره¬وری و سود، ایجاد انگیزه و عدم نزاع هم متوسل شده است. در بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت توجه به نظریه «ارزش افزوده» تفسیر دیگری است که از دیدگاه لاک پیرامون کار صورت گرفته است که به نظریه «کار- استحقاق» مشهور است. براساس این دیدگاه، وقتی انجام دهنده کار ارزشی را برای دیگران تولید می¬کند، در ازاء آن مستحق دریافت منفعت است.
لاک به این مطلب با صراحت اشاره ندارد، اما وقتی درباره ارزش کار سخن می¬گوید. اشاره به ارزشی می¬کند که بر اثر کار در کالا به وجود می¬آید. اگر این ارزش را از زاویۀ اجتماعی نگاه کنیم در می¬یابیم که کار به لحاظ اجتماعی وقتی دارای ارزش تلقی می¬شود و اجتماع وقتی خود را موظف به دادن پاداش در ازاء کار می¬داند که ارزشی به اجتماع افزوده شده باشد. پذیرش این دیدگاه در نظام حمایت از علامت تجاری به این امر منجر خواهد شد که علامت تجاری هنگامی به عنوان مال دارای اعتبار است که ارزشی به جامعه بیافزاید. به عبارت تجاری به شرطی مال محسوب می شود که اطلاعات مفیدی را به جامعه انتقال دهد.
مهمترین ویژگی نظریه لاک برای توجیه حقوق علائم تجاری تعیین کردن حدود مالکیت و متعاقباً محدودۀ حمایت از علامت تجاری است. در نظریه کار لاک، مالکیت انجام دهنده کار با این دو شرط مهم محدود شده است. همانطور که بیان شد لام دو مرحله تاریخی را برای توجیه حق مالکیت از هم متمایز می¬سازد در مرحله اول – مرحله قبل از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی- لاک دو محدودیت را در توجیه مالکیت متصور است: 1. شخص بیش از نیازش حق تملک ندارد، زیرا باعث تباه کردن و افساد می¬شود، 2. باید به اندازه کافی و مناسب برای دیگران باقی بگذارد. اما در مرحله دوم با ایجاد پول، محدودیت عمده مالکیت در نظر او برداشته می¬شود. لاک عنصر کار را در دوران پس از ایجاد پول کمتر دخالت داده و رضایت افراد جامعه طی قرارداد اجتماعی را برای تثبیت مالکیت کافی می¬داند. در نظر وی، با به وجود آمدن پول شرط اول بی¬وجه می¬گردد، زیرا مالک می¬تواند با تبدیل مال تملک شده به پول، آن را از معرض تباهی مصون دارد. اما درخصوص شرط دوم به عنوان شرطی که مرتبط با حقوق علائم تجاری است، باید از مشترکات چیزی «کافی و خوب» برای استفاده دیگران باقی گذارد.
این شرط که به شرط لاکین معروف است دارای ماهیت مساوات طلبانه است چرا که به دنبال تضمین فرصت¬های برابر برای همه جامعه در جهت کسب حق مالکیت است.
در مورد حقوق علائم تجاری و بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت منظور از دیگران حداقل دو نوع متفاوت از استفاده کنندگان هستند. گروه اول سایر تولیدکنندگانی هستند که می¬خواهند از علامت فوق بر روی کالا یا خدماتشان استفاده تجاری کنند. استفاده کنندگان دومی که شرط کافی و خوب باید در مورد آنها محقق شود افرادی هستند که قصد استفاده تجاری از علامت را ندارند. از جمله استفاده کنندگان این دسته می¬توان به منتقدان یا اشخاصی اشاره کرد که از علامت تجاری در اخبار، تفاسیر و یا … استفاده می کنند. در ارتباط با این گروه فراهم کردن شرط کافی و خوب بدین معناست که حقوق علائم تجاری نباید مانع استفاده شود.
از دیدگاه این گروه حق مالکیت نباید آنها را از فرصت برقراری ارتباط محروم می¬کند. اما نظریه کار لاک در مورد اینکه منظور از کافی و خوب برای این دسته چیست معیاری تعیین نمی¬کند، شاید به این دلیل که این نظریه درخصوص اموال ملموس است نه ارتباطات. به این ترتیب گرچه مرحله دوم، مرحله مهمتری است، اما لاک کمتر به آن پرداخته است و به تبع از استدلال محکمی در این مرحله آنگونه که در مرحله اول مرود استدلال قرار گرفته، برخودار نمی¬باشد.

نقش حقوق طبیعی در توجیه حمایت از علامت تجاری

باید در بررسی  نقش حقوق طبیعی در توجیه حمایت از علامت تجاری همانطور که در سیر تحول نظام حمایت از علامت تجاری بیان شد دو استنباط از بازنگری در نظام حمایتی قرن 19 و اوایل قرن 20 به دست می آید. اول اینکه قانون علائم تجاری سنتی متمرکز بر منافع تولید کننده در جهت حمایت از بازار بود. البته در غالب اوقات این نحوه حمایت، منافع مصرف کننده در جهت حمایت از بازار بود. البته در غالب اوقات این نحوه حمایت، منافع مصرف کننده را نیز به همراه داشت، اما حفظ منافع مصرف کننده انگیزه شکل گیری این نظام حمایتی نبوده. دوم اینکه در آن دوران از منافع تولیدکننده با تیکه بر حق مالکیت حمایت می شد، اما با وجود توافق گسترده ای که بر وجود حق مالکیت در دعاوی علائم تجاری وجود داشت، درخصوص ماهیت این مالکیت رویه ی مشخصی وجود نداشت. به این ترتیب که در برخی دادگاه ها به علامت تجاری به عنوان دارایی اشاره می شد و در برخی دیگر تمرکز روی مشتریان تولید کننده بود و …، که نتیجه این عدم انسجام، سردرگمی درخصوص اهمیت و نقش دارایی در دعاوی علائم تجاری بود. همین امر در نهایت منجر به این شد که دادگاه ها در تصمیم گیری درخصوص دعاوی علائم تجاری به تئوری حقوق طبیعی مالکیت روی آوردند و دیدگاه دادگاه ها به سمت حمایت و تشویق کار و نوآوری متمایل شد.
برای ارزیابی دیدگاه های متعارضی که درخصوص ماهیت مال وجود داشت و دادگاه ها از آنها حمایت می کردند، پس از شرح مختصری درباره اصول حقوق طبیعی به بررسی ماهیت این مال برمبنای آنچه قضات در قرون 19 و 20 به آن می پرداختند و در نهایت حق طبیعی مالکیت برمبنای تئوری کار که مورد توجه حقوقدانان در آن دوران بود، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
اصول حقوق طبیعی
براساس تئوری طبیعی که عموماً در قرن 19 مرکز توجه بود، حقوق مالکیت قصد داشت تا منطقه ای آزاد برای فعالیت را در نظر بگیرد که افراد در آن منطقه قادر به برداشت از منافع کار و صنعت خویش باشند. با همین تأکیدی که روی کار و صنعت وجود داشت، تئوری حقوق طبیعی اذعان داشت غالباً استفاده افراد از اموال شان روی حقوق دیگران تأثیر می گذارد و این وظیفه حقوق است که بین حقوق دارنده مال و حقوق دیگران در استفاده از اموالشان تعادل برقرار کند. اریک کلایز درخصوص رویکردی که نسبت به حق مالکیت جود داشت بیان می دارد: اگر کسی در قرن 19 از قضات می خواست که رویکرد حقوق طبیعی را در حد یک آرمان یا شعار کاهش دهد، احتمالاً چنین پاسخی دریافت می کرد که هدف مقررات مالکیت، تضمین هر دارنده حق از برخوداری از سهم مساوی آزادی عمل روی دارایی خویش است. در سهم هر دارنده، محدوده هایی است که با اموال سایرین در تعارض نبوده و شخص محق است که در این مناطق- که در تعارض با حقوق سایرین نسبت- از اموالش به صورت مؤثر و منسجم و با حفظ امنیت و مسائل اخلاقی استفاده کند.
مفهوم «تساوی و آزادی عمل» به عنوان یک اصل هنجاری و بنیادی کلی بود که دامنه حقوق مالکیت طبیعی را توصیف می کرد. این اصل در قوانین حقوق اموال قرن 19 مورد پذیرش قرار گرفت. شکل غالب قوانین در این دوران، قوانین جلوگیری از آسیب بود که از تداخل بیش از حد دارایی افراد، در زمان استفاده از دارایی-هایشان جلوگیری میکرد. درخصوص علائم تجاری تولید کننده، از محصول کار صادقانه صاحب علامت حمایت می-کرد، به همین ترتیب از تعارضی که به جهت اعطاء حق، یا حقوق سایرینی که در حال توسعه تجارتشان هستند، به وجود می آمد، جلوگیری می¬کرد. بنابراین وظیفه دادگاهها بود که موشکافانه بین تغییر مسیر مشروع و غیرمشروع تجارت صاحب علامت تمایز قائل شوند.
ماهیت علامت تجاری به عنوان مال
برداشت هایی که در قرن 19 از حقوق طبیعی درخصوص چارچوب مالکیت وجود داشت در نهایت حقوق علائم تجاری (برند)را به وجود آورد. اما سوالی که امروزه می توان درخصوص حقوق علائم تجاری که ایجاد شده مطرح کرد، این است که دقیقاً حقوق علائم تجاری در تلاش برای حمایت از چه مالی بود؟ در پاسخ به این سؤال سه احتمال قابل بررسی است: احتمال اول اینکه، آیا حقی که در حمایت از علامت اعطاء می شد، دقیقاً همان حقی بود که به اموال فیزیکی اعطاء می شد یا احتمال دوم اینکه، این خود علامت تجاری بود که به عنوان دارایی مورد حمایت بوده است و به عنوان احتمال سوم اینکه، علامت تجاری صرفاً سمبلی از حسن شهرت بود که آن حسن شهرت، دارایی محسوب می شد. در ادامه بحث این سه احتمال به طور مبسوط مورد تحلیل قرار خواهند گرفت:
حقوق علائم تجاری به عنوان بخشی از حقوق مالکیت در اموال فیزیکی
اولین ذهنیتی که با مطالعه دعاوی آن دوره  و بررسی نقش حقوق طبیعی در توجیه حمایت از علامت تجاری،به ذهن متبادر می شود این است که حقوق علائم تجاری بخشی از حق مالکیت در اموال فیزیکی بوده اند. براساس این تئوری، دادگاه ها با حمایت از حق انحصاری صاحب علامت، از مشروعیت حق صاحب علامت به استفاده کامل مال و برداشت منافع اقتصادی حاصله از آن، تأیید می کردند. این فهمی ظاهراً صحیح از آن چیزی بود که در دادگاههای قرن 19 رخ می داد، چرا که فشارهای تئوری اموال در قرن 19 بعضاً فیزیکی بود. برخی از دکترین علائم تجاری قرن 19 که بعداً بسط پیدا کردند، متأثر از این دید فیزیکی بودند. خصوصاً رویه ای که درخصوص عدم اجازه واگذاری علامت تجاری بدون انتقال اموال فیزیکی شرکت وجود داشت.
در نهایت اینکه گرچه این دیدگاه این حقیقت را که دادگاه ها در بحث آسیب ناشی از نقض علامت تجاری یا رقابت غیرمنصفانه کمتر به اموال فیزیکی اشاره می-کردند را توجیه نمی کرد، اما در عوض به شدت روی تجارت (مشتریان) صاحب علامت تأکید داشت. همچنین دید فیزیکی به حقوق علائم تجاری به عنوان بخشی از حقوق مالکیت اموال فیزیکی، قادر به توجیه مسئله محدود کردن حقوق علائم تجاری به تجارت خاصی که صاحب علامت در آن حوزه تجارت می کند، نبود، چرا که به موجب حق مالکیت در اموال فیزیکی باید از استفاده آزاد فرد از دارایی خویش که محدود به استفاده خاصی نمی باشد، حمایت شود.
اعطاء حق مالکیت به خود علامت تجاری
برداشت دوم، برداشتی است که دست کم برخی از حقوقدانان به آن معتقد بودند. به این ترتیب که از حق مالکیت خود علامت تجاری حمایت می شد. در آن زمان از یک طرف گاهی دادگاهها استفاده انحصاری علامت را موجب ایجاد دارایی برای تولید کننده می دانستند، از طرف دیگر یک تمایل ذاتی به ارتباط حق مالکیت با اشیاء قابل شناسایی وجود داشت. پس اوضح است که علامت تجاری مرکز توجه بود. با وجود این، این دیدگاه به جهت محدودیت های بسیاری که در حقوق علائم تجاری وجود داشت پازلی را برای بعضی از مفسرین ایجاد کرده بود. اعطاء محدود این حق، در تعارض با دیگر حقوق مالکیتی بود که به صورت مطلق وبدون هیچ محدودیتی در آن دوران اعطاء می شد. لذا حقوق علائم تجاری به جهت همین محدودیت های زیادی که داشت، منسجم نبود.
دیدگاهی که در قرن 19 درخصوص حقوق مالکیت مطلق و بدون قید و شرط وجود داشت، ناشی از تئوری حق مالکیتی بود که براین قن حکمفرما بود. با وجود اینکه مفسرین این دوران گاهی به مطلق بودن حقوق مالکیت  در مقابل نسبی بودن این حق استناد میکردند. اما این اصطلاح در کل متفاوت از معنایی بود که امروزه وجود دارد.
در نظام حقوقی قبل از 1955 میلادی مطلق بودن و نسبی بودن در بین دو حقوق متمایز قبل از جامعه مدنی و بعد از جامعه مدنی معانی متفاوت و متعارضی داشت. به طور مثال در این چارچوب حقوق نسبت به شخص، مطلق و نسبت به رأی دادنف نسبی و نسبت به حق مالکیت ترکیبی از این دو بود. بنابراین در حالی که ممکن بود حق مالکیت طبیعی از این نظر که یک حق کلی بر اموال خصوصی است، مطلق باشد، همان حق از این نظر که در مقام بیان حقوق دیگران یا حقوق جامعه نیست، هرگز مطلق نبود.
در توجیه نقش حقوق طبیعی در توجیه حمایت از علامت تجاری و مفهوم حقوق علائم تجاری که از مالکیت خود علامت حمایت می کند به آسانی قابل رد نیست، چرا که حقوقی که دادگاه ها در آن دوران به رسمیت می شناختند از شرایط بالایی برخودار بود. با وجود این، این برداشت به چند دلیل می توان رد شود: اول اینکه دادگاهها به کرات بیش از آنکه به علامت به عنوان مالکیت اشاره کنند، به ارزش تجارت به عنوان یک حق وابسته اشاره داشته-اند. دوم اینکه بعضی از محدودیت های خاصی که دادگاهها برای صاحب علامت قائل می شدند – خصوصاً آنجایی که به واگذاری و مجوز بهره برداری علامت مربوط می شد- نشان می دهد که دادگاه ها به علامت تجاری به عنوان چیزی منفک از تجارت تولید کننده نمی نگریستند. سومین و احتمالاً مهمترین دلیل اینکه غالباً دادگاهها با آسیب ناشی از نقض علامت تجاری همانطور رفتار می-کردند که با آسیب ناشی از دیگر اشکال رقابت غیرمنصفانه رفتار می کردند و اصلاً استفاده از علامت را مد نظر قرار نمی دادند.
در نتیجه به نظر منطقی تر است که تمرکز روی منافعی- منفعت جلوگیری از انحراف غیرقانونی مشتری که عادت به مصرف دائمی فلان علامت داشت- باشد که به عنوان هسته حقوق علامت تجاری به آن اشاره می شده است. پس منفعت این مال، وابسته به حقوقی است که به ادامه برخوداری از مصرف کنندگانی که با کار و تلاش خود جذب کرده بود، تعلق می گیرد، که همان رقابت منصفانه است.

ثبت برند و منع رقابت غیرمنصفانه

در ادامه هر یک از تحلیل های حقوقی ارائه شده، به تفکیک مورد بررسی قرار میگیرد:
یکی از اهداف ثبت برند در دنیای کنونی عدم استفاده یا بهتر بگوییم سوء استفاده از علامت های رقیبان قدیمی توسط شرکت های تازه وارد به عرصه بازار رقابتی و بحث ثبت برند و منع رقابت غیرمنصفانه است.برخی از شرکت های تازه تاسیس به جای اینکه زمان و هزینه و نبوغ خود را صرف تبلیغ کالای خود کنند تا ابتدا بازار سازی کنند به تقلب دست میزنند و برای رسیدن به سود بیشتر از شاخصه بازارداری برندهای سابق استفاده می کنند.در این میان جدااز کسب سود و منفعت نامشروع ممکن است کیفیت کالا نیز نامطلوب باشد و این موضوع حتی میتواند اعتبار برند سابق را خدشه دار کند و موجب سقوط کسب و کار او شود.
بنابراین یکی از موضوعات مهم در حقوق رقابت جلوگیری از اقدامات نادرستی است که به جهت از میان بردن هزینه های ناشی از تمایز محصولات با استفاده از شیوه-های نادرست و غیراخلاقی صورت می گیرد.
در واقع بنگاه های اقتصادی، به منظور برخوداری از کارکردهای رقابت تضمین آزادی اقتصادی تضمین انگیزه ها، افزایش و تضمین توانایی عاملان اقتصادی برای نمایندگی و دفاع از منافعشان و گسترش نوآوری و صرفه جویی در منابع و هزینه ها و افزایش سود و رهایی از عدم اطمینان و تهدیدهای موجود در فضای رقابتی و به جهت بقای خود در بازار سعی می کنند فرایند مزبور را کنترل کنند. این کنترل ها تا حدودی طبیعی و لازمه رشد و پایداری بنگاهها هستند. با وجود این، پاره¬ای از رفتارها از قبیل اظهارات گمراه کننده و باعث می-شود که انگیزه های اقتصادی نه در جهت تحقق ترجیحات مصرف¬کنندگان، بلکه در جهت تخلف از قانون و اخلاق شکل بگیرد. نتیجه نهایی این انحراف، در دراز مدت حذف انگیزه کارآفرینان و فعالان قانونمند اقتصادی و اختلال در بازار است. لذا علاوه بر کمیت رقابت، کیفیت رقابت در بازار نیز باید مد نظر قرار گیرد.
حقوق علائم تجاری” بیش از سایر اموال فکری” در بازار و با اهداف حقوق رقابت غیرمنصفانه شکل گرفته است. اما با وجود اینکه حقوق علائم تجاری و حقوق غیر منصفانه هر دو از علامت تجاری در مقابل رفتار ثالث حمایت می کنند نوع حمایت آنها از علامت، متفاوت است. حقوق رقابت غیرمنصفانه با استناد به هنجارهای عینی که حمایت هر دو طرف- رقبای تجاری- را مد نظر دارد، عمل می¬کند در حالیکه حقوق علائم تجاری با اعطاء حق انحصاری از منافع دارنده حق حمایت می¬کند. با این حال به نظر می¬رسد که هر دو از مبنای حمایتی یکسانی برخودار هستند. چرا که حق منع دیگران از استفاده از علامت تجاری به شیوه گمراه کننده، هم راستا با قاعده کلی موجود در رقابت غیرمنصفانه در برابر استفاده گمراه کننده نیز می باشد. به همین دلیل اصول کلی پیش زمینه رقابت غیرمنصفانه میتواند توجیه کننده حمایت از حقوق علائم تجاری نیز ارائه باشد.
ثبت برند و منع رقابت غیرمنصفانه و حقوق رقابت غیرمنصفانه بر این پیش فرض بنا شده که اقتصادی که در آن فعالان اقتصادی از آزادی رقابت برخودار باشند، بیشترین سودمندی را برای جامعه به همراه دارد. وجود حقوق رقابت غیرمنصفانه ضروری است، زیرا احتمالاً رفتار رقبای تجاری بر یکدیگر اثر منفی بجا می گذارد، در حالیکه آزادی رقابت مستلزم منع صرفاً بعضی از این اثار منفی است. دلیل اینکه تنها از بعضی از آثار منفی جلوگیری می شود این است که با وجود اینکه یک فعال اقتصادی با تولید کالای با کیفیت بعنوان یک اثر منفی به منافع تولید کننده بی کیفیت آسیب می رساند، اما این امر بخشی طبیعی و حتی مطلوب از رقابت آزاد محسوب می شود. بنابراین رفتار زیان اور تنها در آستانه مشخصی از غیرمنصفانه بودن ملاک عمل است. لذا هنجارهای رقابت غیرمنصفانه که تضمین کننده رقابت هستند، با وجود آزاد بودن همچنان منصفانه باقی می مانند.
در ارتباط با ثبت برند و منع رقابت غیرمنصفانه «اصل صداقت» و «اصل ممنوعیت دارا شدن بلاجهت» به عنوان دو اصل هنجاری که پیش زمینه حقوق رقابت هستند قابلیت توجیه حمایت از علامت تجاری را نیز دارند.
اصل صداقت
اصل صداقت با حمایت در مقابل گمراهی، حمایت از علامت تجاری را توجیه می کند. اگر حقوق علامت تجاری در راستای حمایت از صداقت باشد. این مسئله مطرح می شود که این حقوق باید از فریب نسبت به مبدأ کالا و خدمات جلوگیری کند. چنین فریبکاری ممکن است با استفاده گمراه کننده یک تولید کننده، از علامت تجاری تولید کننده رقیب صورت گرفته باشد و به این ترتیب عموم مردم را در مورد مبدأ واقعی کالا و خدمات فریب داده باشد. حقوق رقابت غیرمنصفانه از یک طرف از استحقاق عموم به مطلع شدن از حقیقت و فریب نخوردن حمایت می کند. از طرف دیگر رقابت غیرمنصفانه از مالکیت دارنده علامت حمایت می کند تا هویت صحیحی از تولید کننده به بازار عرضه شود. همانطور که روشن است هر دو عملکرد حقوق رقابت غیرمنصفانه در راستای اهداف حقوق علامت تجاری هستند.
از نگاه مصرف کننده ایراد توجیه حقوق علائم تجاری از طریق اصل صداقت در این است که در این صورت حمایت از علامت، به تمرکز قانون علائم تجاری بر منع استفاده غیرصادقانه شخص ثالث معطوف میشود. در حالیکه در این مورد صرفاً از استفاده هایی جلوگیری می کند که از که مصرف کننده را از مسیر تصمیم گیری منحر میکند. پس لزوماً مواردی که استفاده گمراه کننده و گیج کننده از علامت صورت گرفته را دربر نمی گیرد. در راستای روشن شدن تفاوت این دو نوع استفاده از علامت لازم به توضیح است که در مورد ممنوعیت استفاده ای که مصرف-کننده را از مسیر تصمیم گیری منحرف می کند این قانون است که ارزیابی می کند آیا تصمیم بر خرید مصرف کننده تحت تأثیر عواملی که لازمه یک استفاده منحرفانه بوده، قرار گرفته یا خیر و اینکه آیا عامل مورد نظر، مصرفکننده را به درجه ای رسانده که اگر به اشتباه خود پی ببرد احساس کند فریب خورده یا خیر. حمایت در مقابل صرف «احتمال گمراهی» که توسط حقوق علائم تجاری ارائه می شود صرف نظر از پاسخ به این سوال است که آیا اثر گمراهی تأثیر مهمی روی تصمیم بر خرید مصرف کننده داشته یا خیر. در صورت پذیرش این تفسیر از حقوق علائم تجاری حقوق علائم تجاری فراتر از آن است که بتواند به استناد اصل صداقت توجیه شود ولی اگر معتقد به معنای مضیقی از گمراهی«احتمال گمراهی» بعنوان معیار قانون علائم تجاری  باشیم، بخشی از حقوق علائم تجاری در معنای سنتی آن نه آنچه در حقوق علائم تجاری مدرن از علامت تجاری تعبیر می شود از طریق اصل صداقت قابل توجیه است.

اصل صداقت علامت تجاری را به عنوان شناساننده مبدأ کالا و خدمات و در برابر ممنوعیت ارائه اطلاعات ناصحیح در مورد کالا و خدمات توجیه می کند. به این معنا که حقوق علائم تجاری این حق را به دارنده علامت اعطاء می کند که از رفتار خلاف واقع  ایجاد گمراهی در مورد مبدأ کالا و خدمات  اشخاص ثالث جلوگیری می کند. البته همان بحثی که در بالا مطرح شد در اینجا نیز مطرح است. یعنی بسته به اینکه مفهوم گمراهی در «احتمال گمراهی» که قانون علائم تجاری از آن جلوگیری می کند را چگونه تعبیر کنیم می تواند اصل صداقت توجیه کننده حمایت از علامت باشد (در صورت تعبیر معنای مضیق از گمراهی) یا محدوده ممنوعیت گمراهی فراتر از ممنوعیت ارائه اطلاعات ناصحیح باشد.

مسئله دیگری که باید مد نظر قرار گیرد این است که حمایت قانون علائم تجاری در برابر گمراهی صرف نظر از آگاهی یا عدم آگاهی و وضعیت روانی استفاده کننده از علامت است، در حالی که به موجب قانون رقابت غیرمنصفانه ارائه اطلاعات ناصحیحی از یک علامت در جایی غیرمنصفانه و غیراخلاقی تلقی می شود که آگاهانه و از روی عمد و سونیت صورت گرفته باشد. لذا به نظر می رسد که ممنوعیت ارائه اطلاعات ناصحیح اگر از هنجاری بالاتر از صداقت استنباط شده باشد باید مرتبط با معیارهایی همچون آگاهی، علم یا قصد شخص ثالث باشد. همانطور که ارائه اطلاعات حاکی از نوعی آگاه است، ارائه اطلاعات ناصحیح نیز برآگاهی از هویت دیگری دلالت دارد.

با وجود این، اصل صداقت از این قابلیت برخوردار است که بخشی از حمایت از علامت تجاری را پوشش دهد. اط جمله مصادیقی که صرف نظر از معیارهای مد نظر قانون علائم تجاری، دادگاه با احراز سوء نیت به جهت تحقق رقابت غیر منصفانه، علامت تجاری را مورد حمایت قرار داده است. از آن جمله می توان به پرونده شرکت لاین کور پورشین به شماره دادنامه 9309970226300463 اشاره کرد. در این پرونده دادگاه استدلال کرد که:«… نظر به اینکه علامت تجاری Lion ذیل شماره 41206 و 41288 در طبقات کلمه komodo نیز مسبوق به سابقه ثبت در کشورهای عضو کنوانسیون پاریس است و محصولات بهداشتی خواهان با این علامت در ایران توزیع شده است. مع الوصف تلفیق علائم یاد شده و ثبت آن به نام خوانده با توجه به اشتراک محصولات تحت پوشش علائم مذکور ثبت سوء نیت خوانده در این امر است و الزام خوانده در ثبت علامت مشتمل بر کلمات komodo Lion با وجود سبق مالکیت و استفاده خواهان جزء مصادیق بارز رقابت نامشروع تجاری و مضر به منافع مصرف کنندگان و تعارض با حقوق تقدم و مکتسبه خواهان است ….»
به این ترتیب صرف احراز سوء نیت، از مصادیق رقابت غیرمنصفانه محسوب شده و همانطور که بیان شد صرف نظر از نظام ویژه ای که در حمایت از علامت تجاری وجود دارد، با استناد به ممنوعیت رقابت غیرمنصفانه، علامت تجاری مورد حمایت قرار گرفته است.
همچنین درخصوص حمایت از علامت به جهت احراز سوء نیت سایر رقبا از استفاده از علامت و تحقق رقابت غیرمنصفانه می توان به پرونده شرکت رستر الکترونیک یوکی لیمیتد که طی شماره دادنامه 9209970226301083 در تاریخ 30/10/92 منجر به صدور رأی گردید، اشاره کرد. دادگاه در این پرونده با این استدلال که: «… نظر به اینکه کلمه Raster در تاریخ ….. به عنوان اسم تجاری در کشور هنگ کنگ بنام خواهان ثبت شده و حسب مدارک ابزاری دارای سابقه استفاده از این کلمه به عنوان علامت تجاری جهت عرضه کالاهای خود که محصولات الکترونیکی می باشد در ایران بوده اما خوانده اول در تاریخ موخر با وصف استفاده خواهان از علامت مذکور مبادرت به ثبت عین آن جهت محصولات مشابه و مشترک نموده است که علاوه بر تضییع حقوق مقدم و مکتبر خواهان از مصادیق رقابت نامشروع و ثبت علامت توام با سوءنیت است که به موجب مقررات مواد 6 و 10 مکرر کنوانسیون پاریس ممنوع گردیده و از طرفی مصرف کنندگان دچار اشتباه و گمراهی می شوند …» از علامت تجاری در برابر رقبایی که با سوءنیت از علامت استفاده می کند، حمایت کرده است.
همچنین پرونده شرکت پویا ورزان تجارت سازمان نیز موئد حمایت از علامت در برابر سوءنیت رقبای تجاری است. در این پرونده نیز که طی شماره دادنامه 9309970226300173 در تاریخ 11/3/93 منجر به صدور رأی گردید، دادگاه از صاحب علامت با این استدلال که: «… نظر به ثبت مقدم علام O3 (تری او) طی شماره …. مورخ …. جهت لوازم آرایش بهداشتی در طبق 3، O، 21،23، 25، 35، 39 و دارا بودن خوانده استفاده اعضای مطابق ماده 21 قانون ثبت اختراعات و … نظر به اینکه علامت موخر خوانده اول با تغییر جزئی اضافه نمودن یک خط کوچک روی حرف O و با توجه به اینکه سایر کلمات و اعداد مندرج در گواهی نامه دارای وصف عام بوده و قابلیت استفاده انحصاری ندارند و اساس پایه علامت همان تری کیو Q3 می باشد که شباهت گمراه کننده ای با علامت خواهان دارد از طرفی کارشناسی منتخب در مرجع کیفری به شباهت گمراه کننده دو علامت نظر داده و براین اساس خوانده به اتهام نقض حقوق صاحب علامت معلوم گردیده است و متعاقب آن مبادرت به ثبت علامت نموده که مجموع اطلاعات بیانگر سوءنیت وی و استفاده از شهرت تجاری خواهان است که این اعمال برابر ماده 10 مکرر کنوانسیون پاریس برای حمایت از مالکیت صنعتی از مصادیق رقابت نامشروع تجاری است که ممنوع گردیده …» حمایت کرده است.
در قانون لازم الاجرای ثبت اختراعات و طرح های صنعتی و علائم تجاری (مصوب 1386) اشاره¬ای به بحث سوء نیت نشده و همین منجر به خلاء قانونی و تشتت آراء در این زمینه شده است، با رجوع به لایحه حمایت از مالکیت صنعتی که در حال حاضر در خصوص حمایت از ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری ارائه شده نیز مشخص می¬شود که صرفاً در بحث کیفری (ماده 124 لایحه حمایت از مالکیت صنعتی) مسئله سوءنیت تعیین تکلیف شده و همچنان در بحث حقوقی این خلاء احساس می¬شود. به علاوه اینکه در همین ماده نیز صرفاً بیان شده که «برای درخواست ابطال علائمی که با سوءنیت به ثبت رسیده …» در حالیکه با توجه به اینکه تعریف سوءنیت در بحث کیفری و جزایی متفاوت از بحث تجاری است و سوءنیت در بحث تجاری دامنه مضیقی نیست به حوزه کیفری دارد و امروزه کشورهای دیگری که از این واژه بدون روشن کردن دقیق این واژه سوءنیت و دامنه تحقق آن استفاده کردند با مشکلات متعددی دست به گریبان هستند، ضرورت تعریف شفافی از سوءنیت در حوزه تجاری احساس می شود تا هر عملی به بهانه تحقق سوءنیت، موجب ابطال علامت وار بین رفتن سرمایه تولید کننده نشود.
لازم به توضیح است که آنچه در این مبحث بیان شد به معنای لزوم تحقق سوء نیت برای احراز مسئولیت مدنی نیست. چرا که برای تحقق مسئولیت، ارتکاب تقصیر غیرعمدی کافی است و نیازی به اثبات تقصیر عمدی و سوءنیت نیست. آنچه باعث شد که به بحث سوءنیت پرداخته شود این است که در صورت احراز آن، نیازی به اثبات ارتکاب تقصیر و تحقق ضرر وجود ندارد و ورود آسیب و ضرر مفروض گرفته می شود.
به این ترتیب در کنار ملاحظات اقتصادی، جنبه های شخصی و غنراخلاقی نیز مد نظر قرار می گیرند و الا حمایت در مقابل گمراهی فراتر از آن است که صرفاً با هنجار اخلاقی داقت توجیه شود، چرا که حمایت از علامت تجاری به دنبال حفاظت از معیار اخلاقی صداقت در بازار نیست و بیشتر بر معیارهای اقتصادی همچون سطح معینی از شفافیت بازار که توسط هزینه جستجو ارائه می شود، استوار است و تئوری هزینه جستجو به عنوان یک تئوری اقتصادی، به طور خاص تری ممنوعیت شکست بازار ناشی از ارائه اطلاعات ناصحیح را توجیه می کند.