نوشته‌ها

ثبت برند پوشاک،برند لباس،برند مزون، ثبت رامند

ثبت برند پوشاک ایرانی

ثبت برند پوشاک ایرانی: پوشاک یا لباس یکی از دغدغه های روزمره ما انسانها همپای دغدغه خوراک است. اما گاهی کیفیت تولیدی محصولات داخلی آن‌چنان کم کیفیت است که چاره‌ای جز تهیه جنس خارجی وجود ندارد و یا در بعضی مواقع قیمت محصولات داخلی نسبت به مشابه خارجی بسیار بالاتر است مثل پارچه چادرمشکی… لذا این مسئله باعث می‌شود تا مردم کالای خارجی را ترجیح دهند.
البته اختلاف قیمت لباس ایرانی به عواملی مثل مدل و جنس بستگی دارد. اما شما برای بدست آوردن یک بازار رقابتی در مواقعی که خود تولید کننده و یا طراح هستید با ثبت برند پوشاک ایرانی می توانید کار آفرین باشید.
اما حقیقت این است که صنعت پوشاک ایران در مقایسه با کشورهایی همچون ترکیه، چین، بنگلادش و…که امروزه بخش اعظمی از صادرات پوشاک را به خود اختصاص داده اند، از قدمت طولانی‌تر و کیفیت و طراحی مطلوب‌تری برخوردار است؛و متاسفانه بخش بیشتری از پوشاک که در بازار می بینیم بصورت قاچاق و بدلیل عدم نظم و هماهنگی مدیریتی وارد کشور می شود.
اما هیچکدام ازین موارد جلوی فوران انگیزه و ذوق و برنامه ریزی شما را در راه اندازی یک کسب وکار و ثبت برند پوشاک که نماینده تمام مهارت و خصوصیت و کیفیت لباس شما نزد مردم باشد را نمیتواند بگیرد.
چه باشکوه می شود که لباس های ایرانی با ندل ها و طرح های اصیل و اسلیمی و رنگ های باشکوه به عنوان پوشاکی که تکرار را کنار گذاشته و مناسب هر کشور و سلایق مردم و اعتقادات آنها طراحی می شود و با یک برند ایرانی ثبت شده می درخشد.این طرز فکر جسارت می خواهد که بجای اینکه صرفا مصرف کننده برندهای بزرگ باشیم خودمان هم ابداع کننده باشیم و پرچمدار مارک مشهور لباس.

توجه کنید که ثبت برند پوشاک ایرانی نه تنها باعث می شود که لباس و پوشاک تولیدی شما در بازار به خوبی شناخته شود و مشتریان با دیدن لباس های شما به ایرانی بودن , اصالت و تولید کننده ان واقف شوند بلکه شما به یک ابزار قدرتمند دست پیدا کرده اید چرا که اعتماد به نفس شما و کیفیت و بازار رقابتی شما باعث شده بی پروا با ثبت برند پوشاک ایرانی فروش فوق العاده ای داشته باشید.
در بیشتر کشورهای دنیا تولیدکنندگان لباس قبل از اقدام برای تولید پوشاک برند های خود را به ثبت می رسانند تا اولا جلوی سو استفاده از برند های خود را بگیرند دوما بتوانند رقابتی سالم با هدف گذاری روی برند های خود را داشته باشند.مخصوصا وقتی که برند یا مارک لباسی در سراسر دنیا جا بیوفتد. و این عدم ثبت برند لباس در ایران کار را برای تولید کنندگان و طراحان و فروشندگان دشوار می کند.
برای ثبت برند پوشاک ایرانی ابتدا یک برند منحصر به فرد و تک انتخاب کنید برای این موارد بهتر از اصول برندینگ پیروی کنید هر برندی دارای شخصیت است لفظ برند و یکی دو حروف ابتدایی هم که تجانس خوبی داشته باشند نیز مهم است .
بعد از آن حتما استعلام مارک منتخب را بگیرید چرا که در بیشتر مواقع می توانید از پرداخت هزینه اضافی و بیهوده جلوگیری کنید و مشابه یا عین برند انتخابی خود را در لیست استعلام ببینید و وقت را بهینه میکنید.

درخواست ثبت برند پوشاک شما باید در اداره ثبت علامت و مالکیت صنعتی توسط کارشناسان بررسی شود و نتیجه آن در صورت تایید در روزنامه رسمی دو مرحله چاپ شود تا از نظر قانونی این مالکیت دارای اعتبار باشد.

مدارک ثبت برند لباس:
۱-کپی شناسنامه و کارت ملی مالک یا مالکین
۲-مجوز یا جواز تاسیس یا جواز کسب یا پروانه بهره برداری تولید پوشاک
۳-نمونه علامت یا برند
۴-در صورتیکه نام منتخب شما فارسی نباشد به کارت بازرگانی نیاز است.ثبت برند پوشاک،برند لباس،برند مزون، ثبت رامند

 

ثبت شرکت در انگلستان،اخذ نمایندگی برندهای مشهور،ثبت رامند

ثبت شرکت در انگلستان و اخذ نمایندگی از برندها ی مشهور

اگر رشته فعالیت شما در مورد اقلام و کالاهای خارجی است و بازار خوبی می توانید در برخی اقلام داشته باشید که حرفی برای گفتن در دنیا می توانند داشته باشند می توانید در کشور انگلستان شرکت ثبت کنید تا هم در این کشور که پذیرنده شرکت های بسیاری در دل خود است اعتبار کسب کنید و هم به عنوان یک شرکتی که در اتحادیه اروپا ثبت قانونی شده و اجازه فعالیت دارد کسب و کار داشته باشید.
به دلیل برخی مشکلات از قبیل تحریم ها شاید به راحتی نتوانید نمایندگی یک کالا را اخذ کنید و ارائه دهید اما با ثبت شرکت در انگلستان وثبت شرکت در انگلستان و اخذ نمایندگی از برندها ی مشهور یا به راحتی می توانید این مشکل را برطرف کنید .

در کل اگر مزایای ثبت شرکت در انگلستان به عنوان یک کشور برتر و ثروتمند در قاره اروپا و هدف از سرمایه گذاری را بخواهیم نام ببریم باید بگوییم :
1- اخذ اقامت تجاری برای کشور انگلستان
2- اخذ اقامت برای اعضای خانواده مدیران شرکت
3- ارائه مدارک شرکت و تسهیل در اخذ ویزای تجاری شنگن اروپا و ویزای آمریکا و کانادا
4- افتتاح حساب بانکی جهت نقل و انتقال ارزی برای مبادلات بین المللی
5- مبادلات تجاری و بازرگانی آزاد بدون هیچ محدودیتی
6- اخذ پاسپورت کشور انگلستان پس از 7 سال
7- ثبت برند بین المللی جهت جلوگیری از سوء استفاده بین المللی
8- اخذ استانداردهای اروپایی مانند CE
9- معافیت های مالیاتی که کشور انگلستان برای جذب سرمایه گذار خارجی وضع کرده است
10- کسب اعتبار بیشتر در مراجع بین المللی جهت عقد قرارداد های بین المللی
11- اخذ تسهیلات بانکی با بهره های بسیار پایین بازپرداخت ، حدود 5/0 درصد با تنفس های یک و دو ساله
12- بهره مندی از پوشش های بیمه ای اروپا به ویژه انگلستان
اینگونه شرکتها هیچگوه محدودیتی برای کارکرد و میزان سرمایه گذاری و یا تبلیغات حرفه خود را ندارند.

مدارک مورد نیاز جهت ثبت نام اولیه در سامانه ثبت شرکت انگلستان :
1- اسکن واضح پاسپورت اعضاء
2- کپی فیش آب برق ویا تلفن مربوط به مدیرعامل که نام ایشان و آدرس در آن ذکر شده باشد
3- آدرس دفتر ایران (میتواند همان آدرس در فیش و یا غیر از آن باشد)
میزان سرمایه اولیه جهت اعلام ودرج در سامانه ثبت انگلستان
که همان سرمایه اولیه محسوب میگردد از مبلغ ۱۰۰۰ پوند الی ۲۰۰۰۰پوند قابل اعلام است. (هیچ مبلغی به صورت نقدی به بانک یا مرجع دیگری پرداخت نمی شود و یا ودیعه گذاشته نمی شود بلکه فقط توسط وکیل اعلام میگردد)، و در مواردی هم که موکل نیاز داشته باشد تا مبلغ ۵۰۰۰۰ £ توسط وکیل قابل اعلام است

مدت زمان ثبت نام اولیه:
پس از دریافت مدارک فوق ، ۷ روز کاری زمان می برد تا اسم و مشخصات شرکت بصورت آنلاین در انگلستان ثبت گردد پس از آن تمام مدارک از هر نقطه جهان بصورت آنلاین قابل دسترسی و مشاهده و تحت حفاظت سیستم ثبت شرکت های آن کشور خواهد بود
مدت زمان ثبت نهایی:
در این مرحله موکل مدارک آنلاین را چک میکند در صورت نداشتن اشتباه دستور ثبت بین الملی داده میشود و کلیه مدارک توسط وکیل انگلیسی تایید و به وزارت خارجه و دادگستری بریتانیا در لندن ارسال و ممهور به مهر برجسته بریتانیای کبیر می‌گردد. سپس به سفارت ایران در لندن جهت ثبت و تایید سفارت ایران، در لندن و ممهور به مهر برجسته وامضا سرکنسولگری لندن میگردد و پس از پلمپ توسط پست رویال لندن به ایران حمل و خدمت موکل تحویل میگردد.

ثبت شرکت در انگلستان،اخذ نمایندگی برندهای مشهور،ثبت رامند

ثبت شرکت در انگلستان،اخذ نمایندگی برندهای مشهور،ثبت رامند

بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت

اهمیت بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت حق ثبت برند برای جوامع امروزی بی بدیل و اثبات شده است. چرا که یکی از راه های حمایتی از عرضه کالاست اما وقتی این حق توسط افرادی بخاطر شهرت کالایی مورد سوء استفاده قرار می گیرد وجه حمایتی و قانونی ثبت یا عدم ثبت کالایی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. در واقع در جوامع امروزی قدرت تبلیغات غیر قابل انکار می باشد اما تصور کنید فرد یا شخصیت حقوقی با همه هزینه ها و استهلاکات و درد سرهای تولید و کارگر و پخش و مهتر از آن رسیدن به سود ناگهان و هزینه های هنگفت برای تبلیغات و فروش بیشتر ناگهان با مسأله تقلب و سوء استفده از برند خصوصی اش واقع می شود، از طرفی هم کالای تقلبی بی کیفیت باشد چه چیزی میتواند حیثت او را در بازار مصرف اعاده کند و چه آسیبی به شهرت او می رسد؟
در معاهدات آپتن 1960 میلادی، حق مالکیت علامت تجاری کاملاً متمایز از حمایتی بود که از حقوق مالکیت ادبی و هنری و حق اختراع صورت می¬گرفت. علامت تجاری یک مال است. نه در واژگان، عبارت، طرح و سمبل، بلکه به عنوان ابزاری برای شناسایی اشیاء- چه اشیائی که ساخته مهارت بشر بودند و چه تولید صنعت، چه با دست ساخته شده بودند چه با ذهن و یا ترکیب هر دو- و این مال وجود خارجی جدا از آنچه به شناسایی آن می-پردازند، ندارد.
قاضی پرونده شرکت هانور استار میلینگ علیه متکالف چنین برداشتی را ارائه داد که: اکثر دادگاههای انگلیس معتقدند که هیچگونه مالکیتی به خودی خود برای علامت تجری قابل تصور نیست. اما در همین دعاوی، دادگاهها حق استفاده انحصاری از علامت را جهت شناسایی کالای شرکتی که تولید کننده آن است، به رسمیت می¬شناختند. با این استدلال که تولید کننده نباید به گونه ای کالایش را در بازار عرضه کند که کالای تولید کننده دیگری به نظر برسد. لذا تولیدکننده مجاز به استفاده¬هایی از اسامی، نشانه¬ها، حروف یا مهر دیگری به نحوی که این برداشت اشتباه را در ذهن مصرف کننده ایجاد کند که کالاهایی که عرضه می¬شود تولید شخص دیگری است، نمی¬باشد. واضح است که انکار حق مالکیت علامت تجاری، صرفاً انکار حق مالکیتی است که فرع بر فعالیت تجاری است که تأسیس شده یا از علامت تجاری استفاده کرده است. به عبارت دیگر حقوق علائم تجاری به عنوان مال حمایت می¬شد و آنچه مورد حمایت قرار نمی¬گرفت خود واژه¬ها یا نشانه¬ها – آنچه صرفاً نمایانگر مال بود- بودند. آنچه هدف نهایی حمایت بود حق مالکیتی بود که از استفاده خاص از واژگان و نشانه¬ها در تجارت نشأت گرفته بود.
در دعاوی، آنچه خواهان مدعی آن بود استفاده¬ای بود که از علامت خواهان بر روی کالاهایی که خوانده تولید کرده بود، صورت گرفته بود و به این ترتیب مصرف¬کننده را اغوا می¬کرد که کالا را خریداری کند. بر این اساس که علامت تجاری صرفاً یک تمایز دهنده و شناساننده تجارتی است که علامت بر روی کالا و خدمات آن استفاده شده است و آنچه حمایت می¬شود تجارت تولید کننده است نه علامت تجاری به صرف مجموعه¬ای از واژگان و نشانه-ها.
در دعاوی قبل از این دوران به خاطر اینکه آن ترمینولوژی در قرن 19 گسترش یافته بود همیشه از این حق به عنوان حسن شهرت تولید کننده در تجارت یاد نمی¬کردند. مفهومی که این حق در جریان تجارت پیدا کرد حداقل به اول قرن 18 برمی¬گردد.
آنجاییکه دادگاه در پرونده کیبل، به دعوایی در قرن 15 اشاره کرد که از حق فرد بر روی نتیجه کار غیرقانونی دیگری حمایت شده بود. در جایی که افراد از هنر و مهارتشان استفاده کرده و کالایشان را عرضه می¬کنند این تجارت آنهاست و کسی که مانع دیگران از تجارت و امرار معاششان می¬شود برای مانعی که ایجاد کرده مسئول است.
برداشت تعمیم یافته نظریه کار در توجیه حق مالکیت بر علامت
در بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت حق مالکیت از جمله حق مالکیت بر علامت تجاری، حقی بدیهی و آشکار نیست. از نگاه عدالت توزیعی، قائل شدن حق مالکیت نیاز به توجیه و اثبات دارد، زیرا اعطاء آن- یا قدرت و اختیاری که برای صاحب حق در تصمیم گیری درباره استفاده از منابع کمیاب در مسیری که لزوماً مرتبط با نیاز سایرین یا کالای عمومی نیست، قائل می¬شود – آثار منفی روی سایرین بجا می¬گذارد. برای اینکه منطق و دلیلی قادر باشد اعطاء حق مالکیت را توجیه کند باید از حداقل ویژگی¬های برخوردار باشد. اول اینکه باید دلیل خاصی برای توجیه اعطاء حق انحصاری وجود داشته باشد. دوم اینکه منطق ارائه شده باید از این قابلیت برخودار باشد که موضوع، دامنه و محدودیت حق از آن قابل استخراج شود.
تئوری¬های زیادی وجود دارد که اعطاء حق مالکیت خصوصی را توجیه کرده و معیارهای ذکر شده را برآورد می-کنند. این تئوری¬ها به دو دسته اصلی قابل تقسیم هستند.
اول تئوری نتیجه¬گرایی (ابزار گرایی) که پیامد و نتیجه مثبت (اقتصادی) اعطاء حق مالکیت را بیان می-کند. چنین اثر مثبتی می¬تواند توجیه کننده اعطاء حق مالکیت برای رسیدن به یک بهره¬وری کارا از منابع باشد. از آنجایی که تئوری نتیجه¬گرایی بر پایه منطق اقتصادی استوار است، اعطاء حق انحصاری به دارنده علامت را از طریق تحقق کارایی در جامعه توجیه می-کنند، چرا که حمایت از علامت تجاری (برند) از یک سو ارتباط بین مصرف¬کننده و تولید کننده را بهبود می¬بخشد و از سوی دیگر در راستای سرمایه گذاری تولید کننده در ارتقاء کیفیت و حفظ آن ایجاد انگیزه می¬کند. اما دسته دوم از تئوری¬های توجیه کننده حق مالکیت، تئوری¬های وظیفه¬گرایی هستند که اعطاء حق مالکیت را برمبنای استحقاق اخلاقی دارنده حق در مقابل جامعه¬ای که در آن افراد به موجب قرارداد اجتماعی ملزم به احترام به حقوق و آزادی¬های دیگران هستند. توجیه می-کند. ممکن است این استحقاق به جهت کار و سرمایه¬ای که شخص در یک کالا انجام می¬دهد یا صرف این حقیقت که شخص چیز با ارزشی تولید کرده باشد، ایجاد شده باشد. به طور مثال تئوری کار لاک بر این اعتقاد استوار است که «غیر منصفانه است که ارزشی که از کار یک تولید کننده به وجود آمده، توسط شخص ثالثی تصاحب شود.»
در واقع یکی از برجسته¬ترین توجیهات مبتنی بر تئوری اخلاقی وظیفه¬گرایی که برای توجیه حقوق مالکیت خصوصی به کار می¬رود، نظریه کار جان لاک می¬باشد. اساس نظریه کار لاک درباره حقوق مالکیت، اموال فیزیکی است و همین امر از قدرت این نظریه در توجیه حقوق علائم تجاری می¬کاهد. با وجود این، اگر برداشت موسعی از این نظریه داشته باشیم، این نظریه برحقوق علائم تجاری نیز قابلیت انطباق دارد. یکی از ویژگی¬های ارزشمند نظریه لاک ریشه¬ای است که در چارچوب بزرگتری به نام عدالت دارد. براین اساس نه تنها اساس حقو ق مالکیت را توجیه می¬کند، بلکه به طور واضحی دامنه مالکیت را نیز تعیین می¬کند. بدین ترتیب مالکیت مالک از طریق مالکیتی که دیگران نسبت به آزادی عمل خویش دارند، محدود می¬شود. به نظر می¬رسد ارتباطی که بین مالکیت و محدودیت در نظریه لاک وجود دارد، آن را در توجیه حق مالکیت نسبت به اصل ممنوعیت دارا شدن بلاجهت مرجع می¬سازد. بنابراین نظریه لاک، هر انسانی بر خویش و کار خویش مالکیت دارد. لذا هر شخص کار خود را با چیزی که مشترکاتا بیامیزد استحقاق ثمره آن کار دارد، چون کار او چیزی از مشترکات را قابل بهره¬برداری برای عموم کرده، پس ارزش افزوده ایجاد کرده است. در نتیجه انجام دهنده کار سزاوار مالکیت به ثمره کار خویش است. پس شرط کلیدی استحقاق، ایجاد ارزش افزوده به شی¬ءای از مشترکات است. پس نباید کار انجام شده، بی¬هدف و یا قابل اغماض باشد.
همانطور که در ابتدای این بخش بیان شد، حقوق علائم تجاری(برند) مشتمل بر دو رابطه است که نیاز به توجیه دارد. رابطه اول رابطه بین تولید کننده و مصرف¬کننده و آنچه باید توجیه شود جلوگیری از گمراهی مصرف¬کننده است. لازم به ذکر است که تئوری کار لاک قادر به ارائه توجیهی برای حمایت از علامت در مقابل گمراهی مصرف-کننده نیست، چرا که جلوگیری از گمراهی به جهت ویژگی ذاتی علامت تجاری که ایجاد تمایز و شناسایی مبدأ کالاست، صورت می¬گیرد. برای حمایت علامت در برابر گمراهی لازم است که علامت تجاری متمایز بوده و به ثبت رسیده باشد. در حالی که این شروط، ارتباطی با کار یا سرمایه¬ای که پایه اصلی حمایت در تئوری لاک هستند، ندارد.
اما رابطه دوم که مربوط به رابطه بین رقبای تجاری می¬باشد، از طریق برداشت تعمیم یافته¬ای که از نظریه لاک صورت گرفته، قابل توجیه است. قبل از ورود به استدلالات نظریه لاک در توجیه این رابطه، باید به این سوال پاسخ داده شود که نظریه لاک چه چیزی از این رابطه را قرار است توجیه کند. حمایت از تولید کننده در برابر سایر رقبا در جایی پیش می¬آید که یکی از رقبا علامت تجاری¬اش را به سطحی از ارزش رسانده که این انگیزه برای رقیب به وجود آمده که کپی¬برداری و استفاده از حسن شهرت صاحب علامت به صرفه¬تر از تلاش و سرمایه¬گذاری برای رسیدن به سطحی است که صاحب علامت اصلی با تلاش و سرمایه¬گذاری به آن رسیده است. پس حمایت از این رابطه در جایی ضرورت پیدا می کند که تلاش و سرمایه¬گذاری از سوی صاحب علامت برای رسیدن به سطح قابل قبولی از ارزش که انگیزه سواری مجانی را در رقبا ایجاد کند، صورت گرفته باشد. پس تحلیل این رابطه از طریق نظریه لاک از جایی شروع می¬شود که کار و سرمایه زیادی برای تبدیل علامت تجاری به یک نماد ارزشمند که نمایانگر سطح کیفیت بالایی از کالا و خدمات باشد، صرف شده باشد و در این شرایط، نظریه لاک از کار و سرمایه¬ای که علامت تجاری دلالت بر آن دارد، حمایت می¬کند. پس تا اینجا این نظریه صرفاً حمایت از ویژگی¬های متمایز و شهرت علائم تجاری را- به شرطی که حمایت موکول به کار یا تلاش دارنده حق باشد- توجیه می¬کند و این مورد تنها زمانی رخ می¬دهد که علامت تجرای معروف و یا مشهور شده باشد.
اما مسئله اساسی در اینجا همانطور که درخصوص نظریه اصلی لاک در مورد اموال فیزیکی لاینحل باقی مانده، در مورد علامت تجاری نیز مطرح است و آن مسئله حد ارزش افزوده¬ای است که باید به شی¬ء¬ای از مشترکات اضافه شود تا به ملکیت خصوصی تعلق پیدا کند. همین چالش درخصوص حد کار بر روی علامت تجاری نیز مطرح است. به موجب ماده 125 لایحه حمایت از مالکیت صنعتی «هر شخص که ثابت کند نسبت به علامت ثبت شده به واسطه سابقه استعمال مستمر قبل از تقاضای ثبت حق تقدم دارد …» احتمالاً در این ماده نیز قانونگذار به واسطه سال¬هایی که تولید کننده سابقه استعامل مستمر از علامت را داشته، برای تولید کننده یک حق مکتسبه و طبیعی قائل شده است. اما سوالی که در اینجا مطرح است این است که چه مدت استفاده از علامت، تولید کننده را مستحق استفاده انحصاری از علامت می¬کند؟ در حالیکه ضرورت دارد در راستای ضرورت تدوین قوانین شفاف به این مهم پاسخ داده شود.
درخصوص حمایت از علامت مشهور به جهت کاری که صاحب علامت بر روی آن انجام داده و حق مالکیتی که برای صاحب علامت ایجاد شده و پذیرش یا عدم پذیرش این مسئله از سوی دادگاهها، در رویه قضایی ایران می¬توان به پرونده شرکت شهد آفرین پایتخت علیه شرکت گلدانه میهن که طی شماره دادنامه 9409970226300082 که در تاریخ 14/2/94 منجر به صدور رأی گردید، اشاره کرد. در این پرونده دادگاه با این استدلال که: «… نظر به اینکه کالاهای تحت پوشش علامت خوانده متفاوت از کلاهای تحت پوشش علامت خواهان است و علامت ثبت شده خواهان هم جز علائم مشهوره نمیباشد تا به اعتبار آن بتوان علامت خوانده را به جهت ارتباط کالا و خدمات باطل نمود …» به طور ضمنی علت حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات را نه به دلیل حق مالکیتی که برای تولید کننده صرف نظر از وجود یا عدم وجود گمراهی مصرف کننده قائل است، که حمایت از علامت مشهوره در سایر طبقات را به این دلیل که ممکن است در ذهن مصرف کننده این ذهنیت را به وجود آورد که رابطه¬ای بین کالا و خدمات عرضه شده و علامت مشهور وجود دارد، مورد پذیرش قرار داده است.
همچنین درخصوص عدم توجه دادگاهها به حق مالکیتی که برای دارنده علامت در زمان مشهور شدن علامت به وجود می¬آید می¬توان به پرونده شرکت کیان شکلات کیمیا که طی شماره دادنامه 9309970226300360 در تاریخ 15/5/93 منجر به صدور رأی گردید نیز اشاره کند. در این پرونده دادگاه برای حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات اینگونه استدلال کرد که: «… نظر به اینکه نوع محصولات خوانده دوم که علامت پارمیدا عرضه می گردد مواد شوینده و بهداشتی در طبقات 3 و 5 و 16 و 21 است که متفاوت از محصولات خواهان که جهت شکلات و ویفر در طبقات 30 ثبت شده می¬باشد و علامت پارمیدا جزء علائم مشهوره هم نمی¬باشد. بنابراین وقوع اشتباه و گمراهی مصرف کننده متنفی است …» همانطور که مشهود است با وجود اینکه طبق تئوری¬های حقوقی حمایت از علامت مشهور صرف نظر از گمراهی مصرف¬کننده به جهت مالکیتی که به طور طبیعی در نتیجه کار صاحب علامت به وجود می¬آید، صورت می¬گیرد. با نادیده گرفتن این امر حمایت از علامت مشهور در سایر طبقات را با گمراهی که برای مصرف¬کننده محقق می¬شود، توجیه کرده است.
با توجه به آراء مذکور در مورد بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت می¬توان اینگونه استنباط کرد که احتمالاً دادگاه محترم تفسیر متفاوتی از بند «و» ماده 32 داشته است، چرا که به موجب این بند، از علامت مشهور در سایر طبقات حمایت می شود مشروط بر آنکه «… عرفاً میان استفاده از علامت و مالک علامت معروف ارتباط وجود داشته و ثبت آن به منافع مالک علامت قبلی لطمه وارد سازد.» به نظر نمی¬رسد که نه از عبارت لزوم ارتباط میان استفاده از علامت و مالک علامت معروف ارتباط وجود داشته و ثبت آن به منافع مالک علامت قبلی لطمه وارد سازد.» به نظر نمی¬رسد که نه از عبارت لزوم ارتباط میان استفاده از علامت و مالک علامت و نه از عبارت لزوم صدمه به منافع مالک در این بند، که ترجمه لغت به لغت بند 3 ماده 16 تریپس است، لزوم گمراهی مصرف کننده که قاضی محترم به کرات به آن در دعاوی اشاره کرده، استنباط می¬شود. البته نقدی هم به شرط حمایت از علامت مشهور در این قانون وارد است و آن این است که حمایت از علامت مشهور را مشروط به ثبت آن قرار داده، در حالیکه همانطور که در مبنای اعطاء حق مالکیت بیان شد، این حق یک حق طبیعی است و اگر قائل به نظریه لاک در اعطاء حق مالکیت باشیم، برای تحقق حق مالکیت نیازی به شرط ثبت برای به رسمیت شناخته شدن ان توسط دولت وجود ندارد.
درباره نظریه کار جان لاک این نکته نباید فراموش شود که لاک بین دو مرحله تاریخی در توجیه مالکیت تفاوت قائل می¬شود: 1. مرحله قبل از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی، 2. مرحله بعد از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی. از کتاب او برمی¬آید در مرحله اول مبنای مالکیت کار است ولی در مرحله دوم، لاک نظریه کار را رها کرده و متوسل به رضایت مردم و قرارداد اجتماعی می¬شود. پس با اعتقاد به قراردادهای اجتماعی می¬توان صرف نظر از لزوم انجام کاری روی علامت مشهور در توجیه حق مالکیت بر آن، حق مالکیت بر علامتی که جدیداً به ثبت رسیده را نیز از طریق قرارداد اجتماعی توجیه کرد.
بنابراین لاک در توجیه مالکیت، صرفاً به نظریه کار متکی نبوده و از موارد دیگری همچون رضایت سایر افراد جامعه به موجب قرارداد اجتماعی هم کمک گرفته است.
حتی با مطالعه دقیق¬تر می¬توان اینگونه استنباط کرد که لاک به مبانی دیگری نظیر افزایش بهره¬وری و سود، ایجاد انگیزه و عدم نزاع هم متوسل شده است. در بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت توجه به نظریه «ارزش افزوده» تفسیر دیگری است که از دیدگاه لاک پیرامون کار صورت گرفته است که به نظریه «کار- استحقاق» مشهور است. براساس این دیدگاه، وقتی انجام دهنده کار ارزشی را برای دیگران تولید می¬کند، در ازاء آن مستحق دریافت منفعت است.
لاک به این مطلب با صراحت اشاره ندارد، اما وقتی درباره ارزش کار سخن می¬گوید. اشاره به ارزشی می¬کند که بر اثر کار در کالا به وجود می¬آید. اگر این ارزش را از زاویۀ اجتماعی نگاه کنیم در می¬یابیم که کار به لحاظ اجتماعی وقتی دارای ارزش تلقی می¬شود و اجتماع وقتی خود را موظف به دادن پاداش در ازاء کار می¬داند که ارزشی به اجتماع افزوده شده باشد. پذیرش این دیدگاه در نظام حمایت از علامت تجاری به این امر منجر خواهد شد که علامت تجاری هنگامی به عنوان مال دارای اعتبار است که ارزشی به جامعه بیافزاید. به عبارت تجاری به شرطی مال محسوب می شود که اطلاعات مفیدی را به جامعه انتقال دهد.
مهمترین ویژگی نظریه لاک برای توجیه حقوق علائم تجاری تعیین کردن حدود مالکیت و متعاقباً محدودۀ حمایت از علامت تجاری است. در نظریه کار لاک، مالکیت انجام دهنده کار با این دو شرط مهم محدود شده است. همانطور که بیان شد لام دو مرحله تاریخی را برای توجیه حق مالکیت از هم متمایز می¬سازد در مرحله اول – مرحله قبل از ایجاد پول و قرارداد اجتماعی- لاک دو محدودیت را در توجیه مالکیت متصور است: 1. شخص بیش از نیازش حق تملک ندارد، زیرا باعث تباه کردن و افساد می¬شود، 2. باید به اندازه کافی و مناسب برای دیگران باقی بگذارد. اما در مرحله دوم با ایجاد پول، محدودیت عمده مالکیت در نظر او برداشته می¬شود. لاک عنصر کار را در دوران پس از ایجاد پول کمتر دخالت داده و رضایت افراد جامعه طی قرارداد اجتماعی را برای تثبیت مالکیت کافی می¬داند. در نظر وی، با به وجود آمدن پول شرط اول بی¬وجه می¬گردد، زیرا مالک می¬تواند با تبدیل مال تملک شده به پول، آن را از معرض تباهی مصون دارد. اما درخصوص شرط دوم به عنوان شرطی که مرتبط با حقوق علائم تجاری است، باید از مشترکات چیزی «کافی و خوب» برای استفاده دیگران باقی گذارد.
این شرط که به شرط لاکین معروف است دارای ماهیت مساوات طلبانه است چرا که به دنبال تضمین فرصت¬های برابر برای همه جامعه در جهت کسب حق مالکیت است.
در مورد حقوق علائم تجاری و بررسی حق مالکیت برند نسبت به حسن شهرت منظور از دیگران حداقل دو نوع متفاوت از استفاده کنندگان هستند. گروه اول سایر تولیدکنندگانی هستند که می¬خواهند از علامت فوق بر روی کالا یا خدماتشان استفاده تجاری کنند. استفاده کنندگان دومی که شرط کافی و خوب باید در مورد آنها محقق شود افرادی هستند که قصد استفاده تجاری از علامت را ندارند. از جمله استفاده کنندگان این دسته می¬توان به منتقدان یا اشخاصی اشاره کرد که از علامت تجاری در اخبار، تفاسیر و یا … استفاده می کنند. در ارتباط با این گروه فراهم کردن شرط کافی و خوب بدین معناست که حقوق علائم تجاری نباید مانع استفاده شود.
از دیدگاه این گروه حق مالکیت نباید آنها را از فرصت برقراری ارتباط محروم می¬کند. اما نظریه کار لاک در مورد اینکه منظور از کافی و خوب برای این دسته چیست معیاری تعیین نمی¬کند، شاید به این دلیل که این نظریه درخصوص اموال ملموس است نه ارتباطات. به این ترتیب گرچه مرحله دوم، مرحله مهمتری است، اما لاک کمتر به آن پرداخته است و به تبع از استدلال محکمی در این مرحله آنگونه که در مرحله اول مرود استدلال قرار گرفته، برخودار نمی¬باشد.

علامت تجاری و برخی پرونده های مرتبط

علامت تجاری و برخی پرونده های مرتبط

در قرن دوازدهم میلادی با پیشرفت بازرگانی، نشانه‌های تجاری کم کم بر روی اسناد و مدارک بازرگانی نیز نقش بستند. در سال ۱۳۶۳ میلادی، بنا به فرمان ادوارد سوم، (پادشاه انگلستان) استفاده از نشانه‌های تجاری برای برخی از صنعتگران اجباری شد. اولین نمونه استفاده از نشانه تجاری توسط یک ناشر، مربوط به سال ۱۴۵۷ میلادی است. حمایت قانونی از حقوق مالکیت فکری از قرن هیجدهم میلادی آغاز، و برای موضوعاتی مانند حق اختراع،حق تالیف،علامت تجاری،رقابت نامشروع در تجارت و امثال اینها،ارزش اقتصادی قائل،و مالکیت و صاحبان آن دارای حق انحصاری نسبت به آن گردیدند. با گذشت زمان، این حمایت از کشورهای صنعتی غربی از جمله فرانسه و انگلستان به دیگر کشورها گسترش یافت
اگر هدف قانون حمایت از علامت تجاری (برند)را صرفا «جلوگیری از گمراهی مصرف کننده»بدانیم اشتباه است. این جمله شاید سریعتر به ذهن متبادر می شود اما این توضیح نقص و کمبود در علائم تجاری ایجاد میکند. چرا که گمراهی و اشتباه بخشی از هدف و روح اصلی این نوع قانون می باشد.
در پرونده شرکت پریستونتس علیه کوتی  از جمله علامت تجاری و برخی پرونده های مرتبط ایست که  در سال 1924 میلادی که غالباً از آن به عنوان دکترین اولین فروش یاد می شود، پریستونتس پودر آرایشی شرکت کوتی را خریداری می کرد و پس از فشرده کردن آن، ماده چسباننده ای به آن اضافه می کرد و پنکک متراکم شده را در جعبه های فلزی می فروخت. به علاوه اینکه پریستونتس عطرهای شرکت کوتی را نیز در شیشه های کوچک بسته بندی کرده و به بازار عرضه می کرد. در این پرونده دادگاه اظهار کرد: «پریستونتس ملزم است روی شیشه هایی که شرکت کوتی ندارد. محتویات شیشه متعلق به شرکت کوتی است که مستقل از شرکت کوتی مجدداً در نیویورک در شیشه های جدید بسته بندی شده است.» و اینکه همه واژه ها باید با اندازه و رنگ و نوع یکسان بوده و تمایز کلی را از محصول اصلی ایجاد کرده باشد. همچنین در مورد پنکک هایی که از پودر غیرفشرده تولید کننده اصلی ساخته شده و به فروش می رسد باید عبارت زیر روی آن درج شده باشد: «شرکت پریستونتس هیچ ارتباطی با شرکت کوتی ندارد و اینکه پنکک فشرده در این جعبه به صورت مستقل توسط شرکت پریستونتس از پودرهای کوتی ساخته شده است.»
اما دادگاه تجدید نظر حکم اخیر را نقض و قرار مقدماتی قطعی علیه خوانده در جهت عدم استفاده از علامت کوتی به جزء روی بسته های اصلی که توسط کوتی علامت گذاری و فروخته می شوند، صادر کرد. با این استدلال که خوانده نمی تواند مسئولیت نظارت دائمی را بر عهده خواهان قرار دهد. پرونده به دیوان رفت و دیوان با رأی دادگاه تجدید نظر مخالفت کرد. با این توجیه که بدیهی است که شرکت پریستونتس به عنوان مالک، حقی برای ترکیب یا تغییر چیزی را که خریداری کرده، دارد و اینکه اگر خوانده از علامت تجاری خواهان استفاده نکرده بود، خواهان قادر نبوده به موجب اظهارات خوانده در مورد اجزاء تشکیل دهنده پنکک و مبدا اجزاء تشکیل دهنده علیه خوانده طرح دعوا و از عرضه محصولاتش جلوگیری کند. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا استفاده خوانده از علامت تجاری خواهان، نتیجه رأی پرونده را تغییر می دهد؟ پاسخ به این سوال زمانی روشن می شود که دادگاه به ماهیت محدود حقی که صاحب علامت به موجب قانون علائم تجاری سنتی بر علامت دارد استناد کند. در اینصورت پس قانون علائم تجاری چه حقی و حقوقی برای دارنده علامت قائل است؟
علامت تجاری حقی برای منع استفاده از واژه یا واژگان اعطاء نمی کند، چرا که حقوق علائم تجاری، حقوق مالکیت ادبی و هنری نیست. استدلال دیوان به نظر منطقی می رسید، چرا که صاحب علامت تنها حق منع استفاده ای از علامت را داراست که از حسن شهرت دارنده علامت برای فروش محصول به نام دارنده حسن شهرت استفاده شده باشد. در جایی که علامت به گونه ای استفاده شده که عموم را نمیفریبد، بهانه ای برای منع استفاده از واژه علامت تجاری تولید کننده اصلی برای بیان حقیقت وجود ندارد.
پرونده پریستونتس علیه کوتی، استثناء خاصی را برای دکترین اولین فروش در قلمرو حمایت از علامت تجاری ایجاد نکرد. در واقع برای خوانده این حق را قائل شد که به اهداف بزرگتری که همانا حمایت از رقابت است، لطمه بزند. در عوض دادگاه اذعان داشت که از هیچ نوع استفاده¬ای جلوگیری نمی کند مگر استفاده ای که مصرف کننده را به خرید محصول خوانده به جای محصول خواهان بفریبد. در این پرونده استفاده پریستونتس از علامت کوتی، خطر معرفی نادرست کالای خوانده به جای کالای خواهان را تهدید نمی کرد، پس نقض صورت نگرفته بود.

گرچه چاپ نام کوتی با حروفی متفاوت از بقیه نوشته ها که دادگاه منطقه حکم به تجویز آن داده، ممکن بود یک خریدار اتفاقی را که به مابقی متن توجه نکرده، بفریبد. اما در جایی که هیچ دلیلی وجود نداشت که ثابت کند خوانده حق ارتباط دادن محصول خود به محصول خواهان را نداشته، استدلالی مبتنی بر منع استفاده موازی خوانده از علت خواهان وجود ندارد. البته منظور استفاده ای که برای شناسایی مبدأ کالا به کار می رود، نیست بلکه استفاده ای است که نشان می دهد کالای دارای علامت تجاری یا برند خواهان، یکی از اجزاء تشکیل دهنده محصول خوانده است و این محصول در حال حاضر به طرز جدید و تغییر شکل یافته، عرضه شده است. پس شکی وجود ندارد که نمی¬توان این نوع استفاده از علامت را منع کرد.
در رابطه با موضوع علامت تجاری و برخی ی مرتبط پرونده ها می توانیم پرونده شمع خودرو چمپین علیه ساندرز پرونده¬ای مشابه پرونده اخیر را مثال بزنیم که رأی این پرونده به سال 1947 میلادی برمی¬گردد. یعنی مصادف با سالهایی که قانون علائم تجاری یا برند گسترش فراتر از محدودۀ سنتی خود را آغاز کرده بود. در پرونده اخیر دادگاه منطقه اظهار کرده بود که خواندگان با فروش شمع خودروهای دست دوم چمپین بدون شفاف کردن این مسئله که شمع¬ها تعمیر شده و نوسازی شده هستندف علامت تجاری خواهان را نقض کرده اند. چرا که موجبات تحقق رقابت غیرمنصفانه را ایجاد کرده¬اند. به این ترتیب دادگاه خواندگان را از عرصه و فروش شمع چمپین که تعمیر یا نوسازی شده بودند، منع کرد. مگر در صورتی که: 1. علامت تجاری و مدل و مشخصه¬های خاص علامت خواهان حذف شود. 2. شمع¬ها با رنگ¬های دائمی خاکستری، قهوه¬ای، نارنجی یا سبز مجدداً رنگ شده باشد. 3. کلمه «تعمیر شده» با حروفی در اندازه و عمق کافی به گونه¬ای رنگ سفید را حفظ کند، در جهت نشان دادن هر حرف از کلمه به صورت واضح پشت شمع¬ها مهر شده باشد. 4. کارتن¬هایی که شمع در آنها بسته¬بندی شده¬اند حاوی متنی باشند که نشان دهد بسته¬ها حاوی شمع¬های خودرویی هستند که در اصل توسط تولید کننده اصلی شرکت ساخته شده و توسط خواندگان برای استفاده تا 10000 مایل، تعمیر و نوسازی شده است.

نقض علامت و تحقق رقابت غیرمنصفانه در دادگاه تجدید نظر تائید شد، اما قرار پرونده به این صورت اصلاح شد: 1. حدف شرطی که مقرر داشت علامت تجاری و مدل، ویژگی¬های خاص علامت خواهان از محصول تعمیر شده برداشته شود، 2. در عوض الزام به مهر واژه «تعمیر شده»، خوانده ملزم شود که واژه «تعمیر شده» یا «دست دوم» را به وسیله یک دستگاه پس الکتریکی در یک رنگ متضاد، روی شمع مهر یا جوش کند تا به طور واضح و روشن قابل مشاهده باشد و شمع توسط رنگ آلومینیمی دائم یا رنگی دیگر به طور کامل پوشانده شود. 3. شرطی که لازم می¬دانست عبارت دقیقی روی کارتن¬ها چاپ شود حذف و یک متن کلی¬تر جایگزین آن شود.
در دیوان، چمپین به رأی دادگاه تجدید نظر نسبت به اجازه استفاده از علامت چمپین بر روی شمع¬ها اعتراض کرد. دیوان اعتراض چمپین را رد کرد و تلویحاً بیان کرد که شخصی که در حد کافی وضعیت دست دوم بودن و تعمیر و نوسازی شدن محصول را مشخص کرده، می¬تواند از علامت تجاری اصلی برای فروش مجدد محصولات خود استفاده کند. دادگاه اذعان داشت واضح است که استفاده متهم از علامت چمپین با افشاء کامل وضعیت تعمیر شده محصولات، خارج از قلمرو حقوق چمپین بر علامت تجاری است. به این ترتیب دادگاه موردی را که تولیدکننده یا عرضه کننده، محصول دست دوم را به بازار عرضه می-کند، از مسئله تولید و عرضه یک محصول تحت علامت دیگری جدا کرده و جبران خسارات را صرفاً به افشاء دست دوم و تعمیری بودن شمع¬های خودرو محدود کرد، چرا که هیچ نشانه¬ای از تقلب یا معرفی نادرست محصول به جای محصول دیگری وجود نداشت. همانطور که در این دو پرونده مشهود است نتایج هر دو پرونده به شدت تحت تأثیر ماهیت محدود حمایت از علامت تجاری (برند)در آن دوران بوده است. در هر دو پرونده دادگاه رفتار خوانده را نقض به حساب نیاورد، چرا که رفتار به گونه¬ای نمی-باشد که منجر به آسیبی شود که مد نظر قانون علائم تجاری و رقابت غیرمنصفانه است.
با توجه به آنچه بیان شد، رأی هیچ کدام از پرونده¬ها مستند به دلایل و استثنائات خاص یا دکترینی که امروزه مطرح است- از جمله دکترین استفاده منصفانه و …- نمی¬باشد.
همینطور که روشن است اصولاً این حد حمایت هیچ تعارضی با سایر ارزش های جامعه رقابت آزاد، استفاده منصفانه و آزادی بیان و …- نداشته و رقبا و فروشندگان و اشخاص ثالث می¬دانستند که تا جایی که از معرفی نادرست محصول خود به نام علامت تجاری دیگری اجتناب کنند از این حق برخودارند که بدون هیچ ریسکی، کالا و خدماتشان را با علامت تجاری دیگر تبلیغ کنند.
در حقیقت در اوایل قرن بیستم برای دادگاهها غیرقابل تصور بود که بتوان علیه هنرمندی که برچسب علامت تجاری تولید کننده ای را در نقاشی¬اش به تصویر کشیده یا علیه انیمشین سازی که در اثر خود به نام یک برند اشاره کرده، طرح دعوا کرده، چرا که در هیچ یک از دو مورد اخیر، تهدیدی برای انحراف تجارت افراد وجود نداشت.گرفت به جهت اهداف محدودی بود که در آن دوران برای قانون علائم تجاری قائل بودند. صرفاً محدوده خاصی از رفتار مد نظر دادگاهها بود


همچنین در آن دوران تحت هیچ شرایطی از طرح محصول تحت علامت تجاری حمایت نمی شد. در آن دوران تحقق رقابت غیرمنصفانه را در کپی از طرح محصول رد می-کردند، چرا که معتقد بودند که کپی از روی طرحی که ثبت نشده، آزاد است. حتی اگر از طرح علامت در کالاهایی که با یکدیگر رقابت مستقیم دارند، استفاده می شد نهایت کاری که دادگاه انجام می داد الزام خوانده برچسب زنی علامت تجاری خودش بود، چرا که این تنها آسیبی بود که دادگاه از کپی بردئاری از طرح علامت متصور بود.

در واقع محدوده حمایتی که از علامت تجاری در تحقیقات علامت تجاری و برخی پرونده های مرتبط صورت می  و به همین دلیل نیازی به وجود دکترین در جهت محدود کردن گسترۀ وسیع حمایت از علامت وجود نداشت. اما به مرور با وسیع شدن گستره حمایت از علامت، دیگر این محدودیت های ذاتی برای استناد در دادگاه کافی نبود.
دادگاه ها انحراف از تجارت را به آسیبی که در این راستا به تاجر وارد می شد، تعبیر می کردند، صرف نظر از اینکه ادعای نقض علامت تجاری (برند)شده باشد یا ادعای نقض رقابت منصفانه، به همین دلیل محققینی مانند جیمز لاو هاپکیز توانستند رقابت غیرمنصافنه را به همان زبانی توصیف کننند که دادگاهها تحقق نقض علامت تجاری را توصیف می کردند. رقابت غیرمنصفانه عبارت است از ارائه اطلاعات نادرست در مورد کالای یک نفر به عنوان کالای دیگری. در واقع همانطور که هاپکینز اشاره می کند: «اصول مربوط به پرونده های علائم تجاری و پرونده های نام تجاری، به طور قابل ملاحظه ای مشابه بودند.»